آيا اسلام، تقوا محور است يا فاميل محور؟

13:40 - 1391/12/11
در تكريم شخصيت جايگاه افراد در جامعه اسلامي، فقط فرزند حضرت فاطمه(س) و سید بودن کافی نیست؛ بلکه باید از نظر فکری و اعتقادی و عملی هم باید تابع حضرت زهرا(س) بود.
گل وخاک

بعضي چنين مى‌پندارند كه وقتى آقازاده و یا امام‌زاده باشند، به‌سبب عظمت و موقعيت ويژه خانواده‌هايشان، رتبه خاصى در اجتماع مسلمانان دارند و دیگر نیازی به رعايت قوانين جامعه ندارند و اگر مرتكب خلاف شدند بايد در حاشيه امن قرار گيرند و مصونيت ويژه‌اي داشته باشند و همچنين ضرورتي براي کسب فضايل و داشتن امتیازات معنوی و اجتماعی ندارند و عموم مردم موظف‌اند كه آنان را تكريم كنند و به آنان به ديده احترام بنگرند؛ گر چه در راه صحيح هم نباشند.

در اينجا اين موضوع را با توجه به كتاب و سنت به طور اجمال بررسي مي‌كنيم:

الف. در قرآن
اعتقاد ما براساس آیات قرآنی این است که در تكريم شخصيت جايگاه افراد در جامعه اسلامي، فقط فرزند حضرت فاطمه(س) و سید بودن کافی نیست؛ بلکه باید از نظر فکری و اعتقادی و عملی هم باید تابع حضرت زهرا(س) بود؛ زیرا این آیه، مهم‌ترین چراغ راه است که می‌فرماید: «إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهيمَ لَلَّذينَ اتَّبَعُوهُ؛»(1) «در حقيقت، نزديك‌ترين مردم به ابراهيم(ع) [نه فرزندان نسبي بلكه]، همان كسانى هستند كه او را [در اندیشه و عمل] پيروى كرده ‏اند.»

و همچنین در گفت و شنودی که خداوند متعال با حضرت نوح دارد باز به این حقیقت تأکید می‌شود که پیامبر‌زاده بودن ملاک افضلیت نیست؛ بلکه عمل و کردار صالح مهم است. خداوند می‌فرماید: «وَ نَادَى‏ نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبّ‏ِ إِنَّ ابْنىِ مِنْ أَهْلىِ وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنتَ أَحْكَمُ الحَْاكِمِينَ * قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيرُْ صَالِحٍ»؛(2) «و نوح پروردگار خود را ندا داد و گفت: «پروردگارا! پسرم از كسان من است و قطعاً وعده تو راست است و تو بهترين داورانى.» خداوند فرمود: «اى نوح! او در حقيقت از كسان تو نيست،

او [داراى‏] كردارى ناشايسته است.» سرزنش قرآن از همسران دو پيامبر بزرگ الهي(هود و لوط(ع))، ابو‌‌لهب و همسر وي كه از بستگان نزديك پيامبر اسلام(ص) بودند و تجليل از بلال حبشي و سلمان فارسي و اويس قرني كه حتي هم وطن پيامبر(ص) هم نبودند، اين حقيقت را مي‌رساند كه ارتباط نسبي و يا سببي با پيامبران الهي و خاندان رسول(ص) و حضرت زهرا(س) نمي‌تواند به تنهايي باعث رفعت انسانها به سوي كمال بشود؛ بلكه آنان نيز بايد مثل ديگران در پيمودن راه حق و حقيقت تلاش كنند و حتي بيش‌تر از ديگران.

خداوند متعال چنان بر اين موضوع تأكيد مي‌ورزد كه حتي وجود مقدس رسول اكرم(ص) را نيز تهديد كرده است و هشدار مي‌دهد كه اگر از صراط مستقيم الهي منحرف شود از مجازات خداوندي در امان نخواهد بود و در سوره حاقه مي‌فرمايد: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ * فَمَا مِنكمُ مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ؛(3) اگر پيامبر اسلام(ص) سخنى دروغ بر ما مى‏بست، * ما او را با قدرت مى‏گرفتيم، * سپس رگ قلبش را قطع مى‏كرديم، و هيچ كس از شما نمى‏توانست از [مجازات] او مانع شود!»

ب. در سيره اهل بيت(ع)
امّا سيره اهل بيت(ع) در اين زمينه - که بر گرفته از معارف قرآنی است - دقيقا بر خلاف اين پندار باطل است. آن گراميان هرگز جامعه اسلامي و مصالح نظام اسلامي را فداي فرد نمي‌كردند؛ حتي آن فرد از نزديك‌ترين ياران و محبوب‌ترين عضو خانواده‌شان باشد. به مواردي در اين باره توجه كنيد:

1. در روايتي آمده است : هنگامي كه رسول اكرم(ص) دست دزدي را قطع كرد، برخي گفتند: يا رسول الله! ما از شما انتظار نداشتيم كه به اين شدت عمل كنيد! رسول خدا(ص) با قاطعيت تمام فرمود: «لَو سَرقَت فاطمةُ لَقَطعتُها»؛(4) «اگر دخترم فاطمه هم دست به سرقت بزند دستش را قطع مي‌كنم.»

2. همچنين هنگامي كه فاطمه مخزوميه، زني از اشراف قريش از قبيله بني‌مخزوم دست به دزدي زد، قرار شد كه بر او حد الهي جاري شود. افرادي از قريش به تكاپو افتادند و اسامة بن زيد - از ياران نزديك پيامبر(ص) - را واسطه قرار دادند تا پيامبر(ص) اين اشراف‌زاده را در حاشيه امن قرار دهد. وقتي اسامه در اين زمينه با حضرت سخن گفت: پيامبرِ رحمت، چنان بر آشفت و ناراحت شد كه به اسامه نهيب زد:

«أَتَشفَع في حَدٍّ من حدودِ اللّه؟» آيا درباره حدّي از حدود الهي [با من چانه مي‌زني و] شفاعت مي‌كني؟! بعد رسول خدا(ص) بالاي منبر رفت و خطبه خواند و در ضمن سخنانش فرموده: «اقوام پيشين كه هلاك شدند براي اين بود كه خلافكاري و فقط دزدي اشراف و اشراف‌زادگان را ناديده مي‌گرفتند و خلافكاران ضعيف و بيچاره [و آفتابه‌دزدان] را مجازات مي‌كردند. بعد با قاطعيت تمام فرمود: «ايمُ اللّهِ لَو أَنَّ فاطمة بنت محمد سَرقَت لَقَطعتُ يَدَها؛(5) به خدا سوگند! اگر فاطمه دختر محمد هم دست به سرقت بزند دستش را قطع مي‌كنم.»

3. امير‌مؤمنان(ع) در اين زمينه با عتاب به عبيدالله بن عباس - يكي از مديران حكومت علوي - مي‌فرمايد: «وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَعَلَا مِثْلَ الَّذِي فَعَلْتَ، مَا كَانَتْ لَهُمَا عِنْدِي هَوَادَةٌ وَ لَا ظَفِرَا مِنِّي بِإِرَادَةٍ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا وَ أُزِيحَ الْبَاطِلَ عَنْ مَظْلَمَتِهِمَا؛(6) به خدا قسم! اگر حسن و حسين چنان بكنند كه تو كردى( به بيت‌المال خيانت كنند) از من، روى خوش نمی ‏بينند و به آرزو نمی ‏رسند تا آنكه حق را از آنان باز پس ستانم و باطلى را كه از ظلمشان پديد آمده نابود سازم.»

4. على بن ابى رافع مسئول بيت‌المال امير‌المؤمنين(ع) مي‌گويد كه دخترِ حضرت،(7) يك گردنبند مرواريد در روزهاى عيد قربان به امانت تضمين‌شده از من گرفت كه پس از سه روز، آن را بازگرداند. على(ع) آن را برگردن وى ديد، برداشت و به من گفت: «در مال مسلمانان خيانت می ‏كنى؟» داستان را براى او نقل كردم و گفتم كه من آن را از مال خود تضمين كرده‏ام. گفت: «همين امروز آن را باز گردان و اگر بار ديگر چنين كنى به كيفر من گرفتار خواهى شد.» سپس فرمود: «لَوْ كَانَتْ أَخَذَتِ الْعِقْدَ عَلَى غَيْرِ عَارِيَّةٍ مَضْمُونَةٍ مَرْدُودَةٍ لَكَانَتْ إِذَنْ أَوَّلَ هَاشِمِيَّةٍ قُطِعَتْ يَدُهَا فِي سَرِقَةٍ؛ اگر دخترم اين گردنبند را جز به صورت امانت تضمين‌شده گرفته بود، نخستين زن، از بنى‌هاشم ‏بود كه دستش به جرم سرقت بريده مى‏شد.» دخترش در اين‌باره سخني گفت، على(ع) به او گفت: «اى دختر على بن ابى طالب! از قبول حق سر باز مزن! آيا همه زنان مهاجر در اين عيد از چنين گردنبندى استفاده می ‏كنند؟»(8)

5. سخن امام صادق(ع) به شقراني هم، مؤيد اين مدعاست. آن حضرت به سبب نسبتي كه شقراني با اهل بيت(ع) داشت. به وي اين‌گونه هشدار داد: «يَا شَقْرَانِيُّ إِنَّ الْحَسَنَ‏ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ حَسَنٌ وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَحْسَنُ، لِمَكَانِكَ مِنَّا، وَ إِنَّ الْقَبِيحَ مِنْ كُلِّ أَحَدٍ قَبِيحٌ، وَ إِنَّهُ مِنْكَ أَقْبَح‏؛(9) اى شقرانى! خوبى از هر كسى، خوب است و از تو بهتر است با توجه به اينكه در نزد ما منزلتى دارى، و بدى از هر كس بد است و از تو بدتر است.»

6. اين موضوع از نظر امام رضا(ع) هم - با توجه به روايات - كاملا روشن است. در منظر آن حضرت، اشراف‌زاده بر فقير‌زاده هيچ‌گونه برترى ندارد، مگر با تقوا و عمل صالح. امام‌زاده همچنان محاسبه خواهد شد كه يك جوان از ساير خانواده‌ها. به اين قطعه تاريخى در اين باره توجه كنيد: روزى امام رضا(ع) در مجلس مأمون با عده‌اى از حاضران گفتگو مى‌كرد. برادرش زيد بن موسى نيز در گوشه‌اى از مجلس عده‌اى را دور خود جمع كرد و براى آنان در فضيلت سادات و اولاد پيغمبر صحبت مي‌كرد و افتخار مى‌فرمود و مرتب مى‌گفت: «ما خانواده چنين هستيم، ما خانواده چنان هستيم!» هنگامى كه امام رضا(ع) متوجه وى شد و گفته‌هاى او را شنيد، با صداى بلند، او را صدا كرده و همه اهل مجلس را متوجه خود كرد سپس به زيد فرمود:

«يَا زَيْدُ أَ غَرَّكَ قَوْلُ نَاقِلِي الْكُوفَةِ إِنَّ فَاطِمَةَ(س) أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّيَّتَهَا عَلَى النَّارِ فَوَ اللَّهِ مَا ذَلِكَ إِلَّا لِلْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ وُلْدِ بَطْنِهَا خَاصَّةً وَ أَمَّا أَنْ يَكُونَ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ(ع) يُطِيعُ اللَّهَ وَ يَصُومُ نَهَارَهُ وَ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ تَعْصِيهِ أَنْتَ ثُمَّ تَجِيئَانِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ سَوَاءً لَأَنْتَ أَعَزُّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ كَانَ يَقُولُ لِمُحْسِنِنَا كِفْلَانِ مِنَ الْأَجْرِ وَ لِمُسِيئِنَا ضِعْفَانِ مِنَ الْعَذَابِ؛(10)

ای زید! سخن نقالان كوفه تو را مغرور كرده كه مى‌گويند: خداوند ذريه فاطمه(س) را از آتش جهنم مصونيت بخشيده است؟! به خدا قسم آنچه شنيده‌اى، مقصود فرزندان بى‌واسطه فاطمه(س) يعنى حسن و حسين(ع) و دو خواهر ايشان است. [اگر گفته تو درست باشد كه همه اولاد فاطمه(س) مصونيت دارند، آن وقت تو از پدرت موسى بن جعفر(ع) نزد خداوند عزيزتر و گرامى‌تر خواهى بود؛ چرا كه] او خدا را اطاعت مى‌كرد، روزها روزه مى‌گرفت شبها به عبادت مى‌پرداخت و تو هم از فرمان خدا سر‌پيچى مى‌كنى، با اين حال هر دوى شما اهل سعادت و بهشت خواهيد شد، [او با عمل به مقام سعادت رسيده و تو بى‌عمل به آنجا خواهى رسيد؟] على بن حسين(ع) مى‌گفت: نيكوكار ما اهل بيت پيامبر، دو برابر اجر دارد و بدكار ما دو برابر عذاب خواهد داشت.» (11)

7. برخورد شديدحضرت امام زمان(ع) با جعفر كذاب - پسر حضرت هادي و برادر امام عسكري(ع) - هم كه بر همگان روشن و واضح است.
با توجه به مطالب پيشين - در قرآن و سنت - روشن است كه فرزندان بانوي دو عالم، اگر راه و روش آن گرامي و اجداد طاهرينشان را ادامه دهند، همه فضايل گفته شده در روايات را دارا هستند و گرنه در وادي گمراهي و ضلالت ابدي خواهند بود؛ به عبارت ديگر، روايات تكريم، عام و مطلق‌اند و اين رواياتِ دسته دوم، آنها را مشروط و مقيد مي‌كند؛ يعني احترام سادات به شرط رعايت حدود الهي و حقوق مردم بر همه لازم است، و‌گرنه، نه. (12)

مثلاً برخي از علويان در «اندونزي» از بقاياي فرقه‏ هاي بدانديش و گمراه خوارج و نواصب هستند!! (13) وديده شده است كه متأسفانه برخي از سادات منسوب به اهل بيت(ع)، در گذشته و حال در جوامع اسلامي به كج‌راهه رفته و از موقعيت خود سوء استفاده كرده‌اند.

 

پی نوشت:
(1) آل ‏عمران/ 68.
(2) هود/45 و 46.
(3) حاقه/44 - 47.
(4) لباب التأويل في معاني التنزيل، علاء الدين على بن محمد بغدادى، نشردار الكتب العلمية، بيروت‏، 1415 ق‏، ج‏2، ص40؛ شرح‏‌نهج‏البلاغه، ابن ابى الحديد معتزلى، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى، قم، 1404 ق، ج 20، ص 19؛ قاموس الرجال، شيخ محمد تقي تستري، نشر إسلامي، 1419 ق، قم، ج 2، 312 و السنن الكبرى، احمد بن شعيب نسائي، 1411 ق، نشر دار الكتب العلمية، بيروت، ج 8، ص73.
(5) همان.
(6) نهج البلاغه، نامه 41، و من كتاب له(ع) إلى بعض عُمَّاله.
(7) ناگفته نماند كه مراد در اين روايت، قطعاً غير از حضرت زينب(س) و ام كلثوم(س) (دو دختر حضرت زهرا(س) و امام علي(ع)) است. كه مقامات معنوي آنان اجل از اين رفتارهاست؛ چرا كه امام(ع) در دوران حكومت خود، دختران ديگري به نامهاي ام الحسن، رمله، رقيه، نفيسه، جمانه، ام هاني، امّ كرام، و ... ( الإرشاد، ج‏1، ص354) از ديگر همسران خود داشته، كه ممكن است يكي از آنان باشد.
(8) تهذيب‏الأحكام، شيخ طوسى، دار الكتب الإسلاميه، تهران، 1365 ش، ج10، ص 151، باب من الزيادات.
(9) بحار الأنوار، الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏47، ص350.
(10) همان، ج 49، ص218.
(11) بحار الانوار، ج52، ص42.
(12) لازم به توضيح است كه روايتي در كتاب تاريخ قم ص 306 آمده و مشهور شده است كه امام عسكري(ع) درباره سيد حسين از نوادگان امام صادق(ع) - كه در ملا عام شراب مي‌نوشيد - به احمد بن اسحاق قمي فرمود: كه او را به هر حال احترام كن و‌گرنه گرفتار خواهي شد. اولا: سندش ضعيف است؛ زيرا اين منبع به تنهايي قابل اعتماد نيست و مؤلفش در كتابهاي رجالي متقدم ناشناخته است، و ثانياً: محتوايش هم با عقل و منطق سازگار نيست؛ ثالثاً: با آيات قرآن در تضاد است؛ زيرا خداوند كه درباره اشرف مخلوقات، چنان سختگيري مي‌كند كه جمله لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثمُ‏َّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ»به كار مي‌برد آيا درباره فرزندانش مسامحه مي‌كند؟! رابعاً: سيره اهل بيت(ع) اين‌گونه نبوده و آن بزرگواران در عدالت، نمونه تاريخ بودند. آيا مي‌شود نسبت به خطاي فرزندان خود چشم‌پوشي و اين همه مسامحه كنند. امّا در باره ديگران سخت گيري تمام بكنند. خامساً: با روايات بسياري در حال تعارض است كه تأكيد در مجازات و سختگيري و عدم رعايت حرمت مطلق خطاكاران دارد كه به برخي در متن اشاره شده است. اساسا فرهنگ قرآن و اهل بيت(ع) بر تقوا محوري بنا شده است، نه بر فاميل و نسب‌محوري. از اينجا پاسخ ساير روايات از اين دست نيز معلوم مي‌شود.
(13) فاطمه الزهراء از ولادت تا شهادت، سيد محمد کاظم قزويني، نشرمرتضي، 1377ش، ص 117- 119.
 

نویسنده /عبدالکریم پاک نیا تبریزی  ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره128

منبع: سایت ذی طوی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
12 + 1 =
*****