حج، میعادگاه عاشقان، کارخانهای انسانساز و تجارتخانهای سودده است؛ تجارتخانهای که حاجی با انجام مناسک و اعمال عبادی به دریای بیکران رحمت الهی وارد میشود.
خانه خدا در بستر تاریخ | مکه، یادگار آدم و ابراهیم، زادگاه پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله و امالقری جهان اسلام است؛ شهری که آبستن وقایع مختلفی در طول تاریخ بود؛ وقایعی از جنس شعب ابیطالب و فشار اقتصادی، آزار و اذیت یاران پیامبر صلیاللهعلیهوآله، فتنه علیه بنیانهای فکری نهضت پیامبر، اسطورهسازی مقابل حضرت، اشاعه دروغ و نسبتهای ناروا به ایشان، وفات حضرت ابوطالب و خدیجه سلاماللهعلیهما، هجرت پیامبر به مدینه، فتح مکه، حجةالوداع، واقعه غدیر خم، تخریب، جسارت، بیحرمتی و... .
پس از هجرت پیامبر از مکه به مدینه و شکلگیری حکومت اسلامی، کعبه به عنوان قبله مسلمانان قرار گرفت و پس از آن، در یک فرایند تدریجی و تبلیغ فرهنگی، بتپرستی جای خود را به اندیشه توحیدی داد، بتکدهها ویران شدند، عقلانیت در جای جهل و تاریکی نشست و دستهدسته افراد به دین اسلام پیوستند. مناسک و اعمال صحیح حج نیز از سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآله به مسلمانان آموزش داده شد.
از آن روز به بعد، خانه خدا محل رفتوآمد مسلمانان از گوشه و کنار جهان اسلام قرار گرفت؛ سفری که بار آن نورانیت، معنویت، معرفت و تربیت است.
اهمیت و ماهیت حج
زیارت خانه خدا به قدری اهمیت دارد که از پایههای اصلی اسلام دانسته شده است: «بُنِيَ عَلَيْهَا اَلْإِسْلاَمُ خَمسٌ: اَلصَّلاَةُ وَ اَلزَّكَاةُ وَ اَلصَّوْمُ وَ اَلْحَجُّ وَ اَلْوَلاَيَةُ»؛[1] پایهای که برپایی آن، مساوی با برپایی دین خواهد بود[2] و بیتوجهی به آن نیز عذاب و قطع رحمت الهی را در پی خواهد داشت.[3]
دهها روایت وجود دارد که نشان میدهد هیچ عملی بعد از نماز، به پای حج نمیرسد؛ چنانکه از آن به عنوان یکی از سه ناموس محترم و مقدس در نزد خداوند یاد شده است: کتاب (قرآن)، خانه (کعبه) و عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآله.[4]
امیر مؤمنان علی علیهالسلام حج را تجارتخانهای سودده، و هدف آن را تربیت نفوس، آموزش تواضع در مقابل معبود، آمرزش گناهان و غفلتزدایی از دل میداند و میفرماید:
«[خداوند] حج بيتالله الحرام را بر شما واجب كرد؛ همان خانهاى كه آن را قبله مردم قرار داده است كه همچون تشنهکامانی كه به آبگاه مىروند، به سوى آن رو مىآورند و همانند كبوتران به آن پناه مىبرند. خداوند آن را مظهر تواضع مردم در برابر عظمتش، و تسليم آنان در مقابل عزّتش قرار داده و از ميان مخلوقش، شنوندگانى را برگزيده تا دعوت او را به سوى اين خانه اجابت كنند و سخنش را تصديق نمايند و در مواقف پيامبران قرار گيرند، همچون فرشتگان كه به گِرد عرش مىگردند، به گِرد آن طواف كنند و سودهاى فراوان در اين تجارتخانه عبادت به دست آورند و به سوى ميعادگاه آمرزشش بشتابند. خداوند متعال اين خانه خود را پرچمى براى اسلام قرار داد و حرم امنى براى پناهندگان به آن؛ به جا آوردن حج را از فرايض شمرده و اداى حق آن را واجب كرد».[5]
سفر عرشی
حج، ميثاق ميان بنده و پروردگار، و تجلى و تكرار همه صحنههاى عشقآفرين زندگى يک انسان و يک جامعه متكامل در دنياست. ایام ذیالحجه که فرا میرسد، خانه خدا به میعادگاه حاجیان و عاشقانی از سرتاسر جهان تبدیل میشود؛ میعادگاهی که با اولین نگاه حاجی به آن، تمام گناهان او بخشیده میشود و تا زمانی که این نگاه ادامه دارد، برای او عمل خیر مینویسند.[6] سفر حاجی به سرزمین وحی، سرآغاز تحولی عظیم در تجارتخانه امن الهی است؛ امنیتی که آکنده از دریای رحمت اوست.[7] رستگاری، پاکی از رذایل، سلامتی جسمی و روحی، گشایش رزق و روزی و پاداش اخروی از جمله توشههایی است که حاجی از این تجارتخانه برداشت میکند.
حاجی پس از ورود به حریم امن الهی و انجام مناسک و اعمال حج، با دست کشیدن بر پیکره حجرالاسود، اقرار به ادای امانت و وفای به پیمانش میکند.[8]
پیمان حاجی با خداوند، در صورتی پیمان حقیقی است که مناسک و اعمال حج (طواف خانه خدا، نماز نساء، رمی جمرات، توقف در میقات و عرفات، سعی بین صفا و مروه و قربانی) را به درستی و با معرفت انجام داده باشد؛ چراکه عروج حقیقی، بدون سلوکِ بر پایه شناخت، امکانپذیر نیست.
نتیجه
حج، دانشگاه تربیت نفس و میعادگاه عاشقان و سالکان الهی است. هجرت حاجی به سرزمین وحی و ورود به حریم امن الهی، او را پاک، متواضع، خاشع، نورانی، مأنوس با خدا، اهل توسل، معنویت و پیراسته از ناخالصیها میکند.
پینوشت:
[1]. «اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز و زکات و روزه و حج و ولایت». (مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، قم، مؤسسة الوفاء، بیتا، ج81، ص343)
[2]. بروجردی، حسین، جامع أحاديث الشيعة، قم، مهر، 1415ق، ج10، ص70.
[3]. مجلسی، همان، ج99، ص16.
[4]. ابن بابویه قمی (شیخ صدوق)، محمد بن علی، الامالی، قم، مؤسسة البعثة، بیتا، ص366.
[5]. نهجالبلاغه (صبحی صالح)، قم، مركز البحوث الاسلاميه، 1374ش، خطبه اول، ص45.
[6]. مجلسی، محمدباقر، مرآةالعقول، قم، دارالكتب الإسلاميّة، بیتا، ج17، ص102.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالاسلامیه، 1407ق، ج4، ص240.
[8]. همان، ص403.