اشعار و پیامک‌ کاروان اسرا و وقایع کوفه

آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را///آن خطبه های قاطع و شور آورش را///با هیبتِ زهرایی خود این عقیله///آوَرد در کوفه سپاه و لشگرش را

ای کاش مرده بودم. در پیش پیکر تو.اما ندیده بودم. بر نیزه‌ها سر تو

وقتی برای عشق انگشتر نمانده///یعنی که عباس و علی اکبر نمانده///حالا تویی بانو نبردت فرق دارد//این بیشه‌ی خونین که بی حیدر نمانده

      قرآن بخوان از روي نيزه دلبرانه      ياسين و الرحمان بخوان پيغمبرانه             قرآن بخوان تا خون سرخت پا بگيرد      همچون درخت روشني در هر کرانه

آغاز روضه بود به نام خدا؛ حسین   شاعر نوشت اول این روضه؛ یا حسین   خون جای اشک بر ترک گونه ها نشست   نام تو بر لب آمد و کوه از کمر شکست

هرچه زدند شوکتِ من کم نشد حسین       در مجلس یزید، سرم خم نشد حسین         با خطبه ای که من سرِ بازار خوانده ام       آن نقشه ای که داشت، فراهم نشد حسین

آوَرد میانِ شهر زینب حیدرش را    آن خطبه های قاطع و شور آورش را    با هیبتِ زهرایی خود این عقیله     آوَرد در کوفه سپاه و لشگرش را

به رأس رفته روی نیزه ها قبولم کن   شبی میان همین روضه ها قبولم کن   به حرمت غم آل عبا قبولم کن

ای آفتاب زمین خورده ماهِ نیزه حسین    طلوع كرده سرت در پگاهِ نیزه حسین      پناهگاهِ یتیمانم و بدونِ پناه      خودت بگیر مرا در پناهِ نیزه حسین

بعد از تو گوشواره به دردم نمیخورد        رخت و لباس پاره به دردم نمیخورد      اي آفتاب برسر زینب طلوع کن     این چند تا ستاره به دردم نمیخورد

-مجموعه اشعار و پیامک‌های ویژه شب دوازدهم محرم (کاروان اسرا و وقایع کوفه) کاری از پایگاه جامع اندیشه برتر