چکیده: چه زیبا سید شهیدان اهل قلم، آوینی عزیز، برای بقیع نوشته است؛ گويي با جسم كه نه بلكه با روح و جان دریا دریا غربت بقیع را درک کرده و فریاد زده و شنیدن این فریاد در سالروز تخریب بقیع بسیار به جاست.
![اي بقيع، اي گنجينهدار فرياد تخریب بارگاه ائمه بقیع](https://btid.org/sites/default/files/media/image/12277_69707.jpg)
حكايت بقيع، حكايت غربت است، غربت اسلام، و با كه بايد اين راز را باز گفت كه اسلام در مدينه النبي از همه جا غريبتر است؟ خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، كه اين حكايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد.
اي اشك مهلتي، تا بازگويم حكايتي را كه قرن هاست در سينهام مستور مانده است، و درد آشنايي نيافتهام، كه اين راز سر به مهر را با او زمزمه كنم.
اينجا گورستان بقيع است، و اين خاك گنجينه دار فريادي است كه قرنها ارباب جور آن را در سينه ما محبوس كردهاند، و هرچند اشك ما تاب مستوري نداشته است، اما اين بار، اين بغضي نيست كه فقط با گريه باز شود، و اين جراحت نه جراحتي است كه با مرهم اشك شور التيام يابد.
حكايت بقيع، حكايت غربت است، غربت اسلام، و با كه بايد اين راز را باز گفت كه اسلام در مدينه النبي از همه جا غريبتر است؟ خطاب ما اينجا با عاشقان است، و با درد آشنايان، كه اين حكايت را ديگر، هر دلي تاب شنيدن ندارد.
اي چشم، خون ببار، تا حجاب از تو بردارند، و ببيني كه اين خاك گنجينه دار نور است و مدفن عشق و اينجا، بقعهاي است از بقاع بهشت. و آن نفخهاي كه در بهشت روح ميدمد، از سينه اين خاك برمي آيد، چرا كه اينجا مدفن كليدداران بهشت است. و اگر حجاب از گوشها و چشمها بردارند، طنين ناله كروبيان (فرشتگان مقرب الهي) را در ملكوت اعلي خواهد شنيد، و خواهي ديد كه چگونه فرشتگان بال در بال جلوههاي جاوداني رحمات خاص حضرت حق را بر اين خاك گسترانيدهاند.
اي بقيع،اي مطهر،اي رازدار صديق صديقه اطهر (س) واي هم نواي مولا مهدي (عج) آنگاه كه غريبانه، آنجا به زيارت ميآيد،اي بقيع مطهر،اي گنجينه دار نور،اي مدفن عشاق، واي حكايت گر غربت، براستي اين راز را با كه بايد گفت؛ كه اسلام در مدينه النبي از همه جا غريبتر است؟
اي بقيع مطهر، منتظر باش، اگر آنان توانستند، كه نور را در حبس كشند، تو هم غريب خواهي ماند،اي بقيع، با ما سخن بگو، با ما، از رازهاي سر به مهري كه در سينه داري بگو.
اي بقيع،اي هم نواي مولا مهدي (عج)اي رازدار آن يار غريب، بگو آنجا چه ميگذرد، هنگامي كه او به زيارت قبور ميآيد؟ بگو، با ما بگو لابد صداي گريه غريبانه آن يار مضطر را هنگامي كه بر غربت اسلام ميگريد، شنيدهاي؟ بگو، با ما بگو كه حبيب ما، در رازگوييهاي علي وار خويش، و در مناجاتهاي سجادانهاش چه ميگويد؟اي تربت مطهر،اي آنكه بر تربت تو، جا ي جاي نشانه پاي حبيب و اثر اشكهاي غريبانه او باقي است.
اي هم نواي ˈامن يجيبˈ مولا مهدي (عج).اي مصداق، ˈطبتم و طابت الارض التي فيها دفنتمˈ،اي كاش كه ما به جاي خاك تو بوديم و هنگامي كه آن يار غايب از نظر به زيارت قبور ميآمد، بر پاي او بوسه ميزديم.
اي بقيع،اي تربت مطهر،اي كاش ما نيز چون تو، ميتوانستيم كه با آن محبوب، وقتي كه ˈامن يجيبˈ ميخواند، هم نوا شويم، و براستي كه ˈامن يجيبˈ حكايت دل پرغصه اوست، گوش كن.... ˈامن يجيب المضطر اذا دعاه و يكشف السوء و يجعلكم خلفاءالارضˈ. چرا كه اوست مصداق اتم مضطر، و خلافت ارض ميراثي است كه به او بازمي گردد. واي بقيع مطهر، منتظر باش. اگر آنان توانستند، كه براي هميشه شمس را در غربت غروب نگاه دارند، تو نيز غريب خواهي ماند.
شهید سید مرتضی آوینی
منبع: پايگاه اطلاع رساني حج