نکته‌ها و سرگذشت‌های خواندنی (15)

07:36 - 1394/07/28

1. بوعلی و بیمار عشق
بوعلی سینا بر بالین بیماری آمد كه در ضمیر پنهان، عشق سوزانی داشت و نمی‌توانست به زبان آورد. نبض او را در دست گرفت و كسی كه نامهای محلات شهر را می‌دانست یك یك آنها را به زبان آورد. چون به نام یكی از محلات رسید، نبض بیمار حركت شدیدی كرد. بوعلی دستور داد كوچه‌های این محل را نام برد. نام یكی از كوچه‌ها نیز نبض مریض را به سختی حركت داد.
خلاصه نام خانه‌های آن كوچه و نام اشخاص آن را بردند تا نام دختری را بر زبان آوردند، نبض حركت شدیدتری كرد. بو علی گفت: این بیمار به دختری كه در فلان منزل است، دل بسته و عاشق است. بو علی از طریق حركات نبض به این عشق پنهانی واقف شد. (1)
2. معاویه و جاریه
نام یكی از رؤسای عشایر عرب «جاریه» بود. (جاریه به معنی یك نوع ماری است از جنس افعی) جاریه مردی قوی و صریح اللهجه بود. خود و قبیله‌اش در دل از معاویه ناراضی بودند. معاویه این مسئله را می‌دانست؛ لذا تصمیم گرفت در حضور مردم به او توهین كند.
روزی به او گفت: چه مقدار تو نزد قوم و قبیله‌ات پست و ناچیزی كه اسم تو را مار (جاریه) گذاشتند. جاریه فوراً گفت: تو چه مقدار نزد قوم و قبیله‌ات پست و ناچیزی كه اسم تو را معاویه، یعنی سگ ماده گذاشتند. معاویه سخت از این جواب ناراحت شد و گفت: بی مادر! ساكت باش! جاریه جواب داد: من مادر دارم كه مرا به دنیا آورده است. به خدا قسم! دلهایی كه بغض تو را در خود می‌پرورد، در سینه‌ها و شمشیرهایی كه با آنها با تو نبرد كنیم، در دستهای ماست. تو قادر نیستی به ستم ما را هلاك كنی و نمی‌توانی به زور بر ما حكومت نمایی. تو در زمامداری به ما عهد و پیمانی سپرده‌ای، ما نیز طبق آن پیمان، عهد اطاعت و شنوایی داده‌ایم. اگر تو به پیمانت وفا نكنی، بدان كه پشت سر ما گروه مردان نیرومند و نیزه‌هایی برنده است. معاویه كه از صراحت گفتار و روح آزاد جاریه سخت شكست خورده بود، گفت: خداوند مانند تو را در جامعه زیاد نكند. (2)

برچسب‌ها: