سبّ و فحش، فرهنگِ افرادِ بی منطق

21:31 - 1395/12/24

- شیعه امامیّه که در بین همه‌ی فرق اسلامی به خردورزی و عقل‌گرایی شهره بوده و هست، با تمسّک به آیه 125 سوره نحل [1]، «حکمت»، «موعظه‌ی نیکو» و «جدال احسن» را برای معرّفی خود و دعوت دیگران به معارف اهل بیت (علیهم‌السلام) برگزیده و از هرگونه سبّ و دشنام به مخالفین، خودداری کرده است.

سبّ، فرهنگِ «افراد بی منطق»

در طول تاریخ مردمانِ دور از منطق و خرد، برای پیشبرد اهداف خود و مقابله با غیر هم‌فکران خود، از ابزار «توهین به مقدّسات دیگران» بهره برده‌اند. در مقابل این جریان، کسانی که سخنِ حقّی برای گفتن داشته‌اند «گفتگوی منطقی و بدور از توهین و تمسخر» را شعار خود قرار داده بودند.

شیعه امامیّه که در بین همه‌ی فرق اسلامی به خردورزی و عقل‌گرایی شهره بوده و هست، با تمسّک به آیه 125 سوره نحل [1] «حکمت» ، «موعظه‌ی نیکو» و «جدال احسن» را برای معرّفی خود و دعوت دیگران به معارف اهل بیت(علیهم‌السلام) برگزیده و از هرگونه سبّ و دشنام به مخالفین، خودداری کرده است. این سیره‌ی عاقلانه‌ی شیعه، علاوه بر داشتنِ اصل و اساس قرآنی، مؤیّد به روایات معصومین(علیهم‌السلام) نیز می‌باشد.

متأسّفانه در فضای غبارآلود رسانه‌ای عصرِ حاضر، عدّه‌ای مزدور پیدا شده‌اند که سعی دارند خلافِ این رویه‌ی عقلائی رفتار کنند و با پوشیدن کسوت کارشناسان مذهبی شیعی، با توهین به مقدّسات اهل سنّت و تمسخر آنان، مکتب اهل بیت را بدنام کنند.

در نوشتار حاضر به چند نمونه از آیات و روایات معصومین(علیهم‌السلام) که بیانگر موضع دین اسلام در مورد دشنام دادن به دیگران است، اشاره می‌کنیم:

1. سبّ مشرکین ممنوع
در آیه‌ی 108 سوره انعام، صراحتاً سبّ مشرکین ممنوع اعلام شده است.[2] در جنگ بدر، بعد از پیروزی لشگر اسلام بر سپاه کفر، بعضی از مسلمین به مشرکانی که در این جنگ کشته شده بودند، دشنام می‌دادند. پیغمبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) وقتی شنید، مانع از این کار شد، ایشان را نهی کرد و فرمود: «به این جماعت دشنام ندهید، زیرا نه تنها دشنام دادن شما به ایشان ضرر و زیانی نمی‌رساند، بلکه در عوض باعث رنجش و ناراحتی بازماندگان ایشان خواهد شد.» سپس حضرت  فرمود: «آگاه باشید و بدانید، پلیدی و هرزگی زبان، بد گوهری است.»[3]

2. منطق علوی در مقابل اهل شام
در بحبوحه‌ی جنگ صفّین، دو نفر از اصحاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به سبّ اهل شام پرداختند. امام(علیه‌السلام) از عملِ ایشان باخبر شدند و آن دو نفر را احضار کردند و فرمودند: «من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد، اما اگر كردارشان را يادآور مى‏‌شديد، و گمراهى‏‌ها و كارهاى ناشايسته آنان را بر مى‌‏شمرديد به راست نزديكتر و معذورتر بود، شما بايد به جاى دشنام به آنها مى‏‌گفتيد: بار پروردگارا خون ما و آنها را حفظ كن، بين ما و آنها را اصلاح نما و آنان را از گمراهى به راه راست، هدايت فرما تا آنان كه جاهلند حق را بشناسند، و كسانى كه ستيزگى و دشمنى با حق مى‌‏كنند، دست بردارند و باز گردند.»[4]

اهل شام مسلمانانی بودند که با پیروی از خلیفه‌ی نامشروع، به جنگ علیه امام زمان خود آمده بودند. با این‌همه منطق علوی سبّ و فحش در برابر دشمن نبود، بلکه دستور دادند که حقیقت کردارشان را متذکّر شوند[5] و برای خود و آنان دعا کنند.

3. توهین همسر پیامبر به یهودیان و عکس العمل ایشان
حضرت باقر(عليه‌السلام) فرمودند: «مردى يهودى خدمت پیامبر اکرم(صلّی‌الله‌علیه‌وآله) رسید و گفت: السام عليكم(يعنى مرگ بر شما). پیامبر در پاسخ فرمود: عليكم(يعنى بر شما). سپس ديگرى (از يهود) آمد و مانند همان را گفت و پیامبر نيز مانند رفيقش باو پـاسخ داد؛ سپس سومى وارد شد و همان را گفت و پیامبر همانطور كه به رفقايش جواب داده بود، جواب او را گفت. عايشه خشمگين شد و گفت: سام و خشم و لعنت بر شما باد اى گروه يهود و اى برادران ميمون‌ها و خوك‌ها! 
پس رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عايشه فرمود: اى عايشه، اگر فحشت به صورتى مجسّم و متمثّل می‌شد، هر آينه بد صورتى داشت، نرمش و مدارا بر هيچ چيز نهاده نشده، جز اينكه آن چيز را آراسته است، و از هيچ چيز برداشته نشده، جز اينكه آن را زشت ساخته.»[6]

4. حتّی اگر فحش دادند، فحش ندهید!
امام صادق(علیه‌السلام) نامه‌ای را به اصحاب خود نوشته بودند و به آنان دستور داده بودند که در انجام آن کوشا باشند و از آن غفلت نکنند. بنابراین، اصحاب ائمه آن دستورالعمل را در خانه‌هایشان نصب کرده بودند و بعد از نمازها آن را مطالعه می‌کردند. در بخشی از این نامه آمده است:
«بپرهیزید از اینکه به دشمنان خدا دشنام دهید، آن هنگام که دشنام مى‌‏شنوید؛ زیرا آنها نیز بدون آگاهى به خدا دشنام خواهند داد. هر که به اولیای خدا دشنام دهد، به خدا دشنام داده است. ستمگرترین شخص نزد خدا، کسى است که وسیله دشنام به خدا و اولیا، خشم خدا را فراهم سازد. دست بردارید از این‌کار؛ دست بردارید از این‌کار و از اوامر الهى پیروى کنید.»[7]

موارد بالا تماماً در مورد سبّ دشمنان خدا بود. امّا در مورد سبّ سایر فرقه‌های اسلامی که با ما برادری دینی دارند[8] به طریق اولی، توهین و فحاشی کردن جایز نیست و با حقوق برادری که در فرهنگ اسلامی تبیین شده است، منافات دارد.

بنابراین، آنچه که تشیّع انگلیسی قصد دارند به عنوان شیعه معرّفی کنند، با آیات و روایات و سیره اهل بیت(علیهم‌السلام) در برخورد با مخالفین خود منافات دارد.

__________________________________
پی‌نوشت
[1]. «اُدْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ اَلْمَوْعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ [النحل‏/125] با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است.»
[2]. «وَ لا تَسُبُّوا اَلَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّهِ فَيَسُبُّوا اَللّهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذلِكَ زَيَّنّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِما كانُوا يَعْمَلُونَ [الأنعام‏/108] (به معبود) کسانی که غیر خدا را می‌خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند! اینچنین برای هر امّتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت همه آنان به سوی پروردگارشان است؛ و آنها را از آنچه عمل می‌کردند، آگاه می‌سازد (و پاداش و کیفر می‌دهد).»
[3]. فيض كاشانى، محمد بن شاه مرتضى‏، محجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، جماعة المدرسين بقم، موسسه النشر الاسلامي‏، چاپ چهارم، قم، 1417ق، جلد 5 ص 215.
[4]. شريف الرضي، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح) - قم، چاپ: اول، 1414 ق، ص323 - حسینی خطیب، سید عبدالزهراء، مصادر نهج‏ البلاغة و أسانيده، دارالزهرا، چاپ چهارم، بیروت، 1367ق، ج3، ص91- مکارم شیرازی، ترجمه ‏گويا و شرح ‏فشرده‏اى ‏بر نهج‏البلاغه، (محمد رضا آشتیانی و محمد جعفر امامی)، چاپ اول، انتشارات هدف، قم، بی‌تا، ج2، ص365.
[5]. هاشمى خويى، ميرزا حبيب الله‏، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة، حسن زاده آملىٍ، حسن و كمرهاى، محمد باقر، ميانجى، ابراهيم‏، مكتبة الإسلامية، چاپ چهارم، تهران، 1400ق، ج‏13، ص83.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، الإسلامية، چاپ چهارم، تهران، 1407 ق، ج‏2، ص648- كلينى، محمد بن يعقوب، أصول الكافي ترجمه كمره‏اى، اسوه، چاپ سوم، قم، 1375ش، ج‏6، ص521. (با تصرّف در ترجمه)
[7]. شیخ کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، انتشارات اسلامیه،  ، ج‏8 ، ص2- مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول - تهران، چاپ: دوم، 1404 ق، ج‏25، ص16.
[8]. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول، غفاری، علی اکبر، جامعه مدرسین حوزه، چاپ دوم، قم، 1404ق، ص203: إِنَّ الْمُسْلِمَ أَخُ الْمُسْلِمِ فَلَا تَخَاذَلُوا وَ لا تَنابَزُوا (همانا مسلمان برادر مسلمان است پس یکدیگر را ذلیل نکنید و به یکدیگر لقب بد نمی‌دهند.)- ابن ادريس، محمد بن احمد،  السرائر الحاوي لتحرير الفتاوي( و المستطرفات)،  الموسوى، حسن بن احمد و ابن مسيح، ابو الحسن‏،  دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، چاپ دوم، قم، 1410ق، ج2، ص16.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
7 + 3 =
*****