پای مکتب حسینی | نهراسیدن از مرگ

13:18 - 1401/05/18

نهراسیدن از مرگ؛ بلکه مشتاق و عاشق شدن به آن، وابسته به فهم صحیح از حقیقت دنیا، آخرت و مرگ از سویی، و انباشتن علاقه‌مندی‌ها در آخرت از سوی دیگر است. در این حالت، چون علاقه‌های انسان در آخرت متراکم شده‌اند، برای مرگ لحظه‌شماری می‌کند.

امام حسین علیه السلام

ترس از مرگ، احساسی شایع و پرشمار در جهان است؛ در حالی که حقیقت آن در معارف اسلامی چیزی جز انتقال به دنیایی بزرگتر نیست. با این حال، بین مسلمانان نیز فراوانند کسانی که طعم مرگ را تلخ می دانند. البته در تاریخ اسلام افراد متعددی نه تنها از خوف مرگ عبور کرده؛ بلکه تلخی آن را نیز به شیرینی تبدیل کرده اند. نکته مهم اینکه شیوه تبدیل این تلخی به شیرینی، سازوکاری آزموده می خواهد که بهترینش، مرور داستان عاشوراست.

آری! بی گمان، عاشورا مدرسه تبدیل تلخ ترین ها به شیرین ترین هاست. در این مدرسه، نوجوانی مثل قاسم بن الحسن مرگ را شیرین تر از عسل می داند و یاران سیدالشهدا برای جانفشانی و استقبال از مرگ بر یکدیگر سبقت می گیرند. بنابراین، باید با بررسی دلایل ترس و تلخی مرگ، اکسیر عاشورایی آن را بیابیم.

اکسیر حلاوت بخش عاشورا 
برخی از مهمترین دلایل ترس انسانها از مرگ عبارتند از: مجهول و ناشناخته بودن مرگ، تبدیل شخص به شیء، اعتقاد به کیفر پس از مرگ، نداشتن توشه، ضعف ایمان، روبه رو شدن به تنهایی با مرگ، ناکامی از دستیابی به اهداف و آرزوها، ناآگاهی از بهتر بودن دنیای پس از مرگ و... با دقت در این موارد متوجه می شویم بسیاری از آنها نتیجه نادانی و توهم درباره برخی حقیقت هاست؛ حقیقت دنیا و حقیقت مرگ.

در نگاه امام حسین علیه السلام، مرگ، ناشناخته نیست؛ بلکه انتقال روح به عنوان اساس وجود انسان، به دنیایی بزرگتر است. آنچه به شیء تبدیل می شود (یعنی بدن مادی)، تنها وسیله ای است که همانند وسایل مادی دیگر چون کارایی در دنیای جدید ندارند باید آنها را وانهاد و هر قدر انسان با این وسایل مادی مانوس تر باشد، فراق سخت تر است.

حقیقت دنیا و آخرت
حقیقت دنیا و آخرت در این نامه کوتاه سیدالشهدا از کربلا به برادرش محمدبن حنفیه به خوبی نمایان است که فرمودند: «أَمَّا بَعْد فَكَأَنَّ الدُّنْيَا لَمْ تَكُنْ وَ كَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ؛[1] گويا اصلاً دنيايی نبود و گويا هميشه آخرت بود و هست.» این عبارت ژرف، شاه کلید سبک زندگی صحیح و هوشمندانه است؛ معنایی که بسیاری از انسانها در تمام عُمر آن را اصلاً نفهمیدند و از دنیا رفتند. اگر به دیده دقت بنگریم این عبارت، گنجینه ای بی مانند است که زندگی ما را دگرگون و متحول می کند.

شاید از معانی این عبارت آن باشد که مدت عمر انسان در دنیا در مقایسه با مدت آخرت آنقدر ناچیز است که می توان آن را اصلاً به حساب نیاورد. اما معنای بزرگتر اینکه، سبک زندگی هوشمندانه یعنی انسان طوری زندگی کند که اصلاً در دنیا نباشد و همیشه در آخرت باشد. به نظر می رسد این، همان نکته ای است که همه شهدای کربلا متوجه آن شده بودند و به همین خاطر به هیچ وجه حاضر نبودند امامشان را تنها بگذارند زیرا می دانستند بالاترین جایگاه در آخرت مختص به اباعبدالله الحسین علیه السلام است و چه فرصتی بهتر از همجواری با آن حضرت؟!

این شاه کلید معرفتی، نه تنها سبک زندگی را متحول می کند؛ بلکه انسان را به جایی می رساند که مشتاق، بلکه عاشق مرگ و انتقال به سرای ابدی می شود، زیرا همه چیز را در آن سرا می بیند و این دنیا را هیچ و پوچی مگر برای رسیدن به آخرت مشاهده می کند و این، همان شهادت است که سعادت و شیرین تر از عسل است.

روشن است که همه این ها با تقویت ایمان میسر است. باید از اعماق جان، به این حقیقت دلسپرده و آن را باور کنیم؛ چنان که امیر همه مؤمنان در استقبال از مرگ فرمودند: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَة؛[2] به پروردگار کعبه سوگند، رستگار شدم.‏»

پی‌نوشت:
[1] کامل الزیارات، ص 75؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏45، ص 87.
[2] مناقب (ابن شهرآشوب)، ج‏2، ص 119.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 2 =
*****