پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) درآخرین حج خود در منطقه ای به نام جحفه، پسرعموی خویش علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را به دستور قرآن، پس از خود بر مسلمین ولایت داد، ولی بعد از وفات پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) عدهای از اصحاب ایشان در محلی بنام سقیفه بنی ساعد جمع شده و برای جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به بحث نشستند، این درحالی بود که علی ابن ابی طالب (علیه السلام) و عدهای از اصحاب در میان غم و اندوه وصف ناشدنی در منزل عایشه گرد آمده بودند و تدارک خاک سپاری آن حضرت را میدادند.
طی سقیفه بنی ساعد ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب گردید و علی ابن ابی طالب (علیه السلام) نیز با آن که میدانست حقش پایمال شده ولی به خاطر مصالح اسلام سکوت کرد و با ابوبکر بیعت نمود، ولی عدهای از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که خلافت ابوبکر را قبول نداشتند، علی ابن ابی طالب (علیه السلام) را خلیفه اول و امام برحق میدانستند این عده را شیعه مینامند.
شیعه در لغت به معنای پیرو است. به نقل از بزرگان شیعه و سنی برای اولین بار لفظ شیعه برای پیراوان حضرت علی (علیه السلام) توسط خود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) صورت گرفته است. خوارزمی که از مشهورترین مفسرین اهل است در فصل نهم کتاب "مناقب" خود به سند جابر بن عبدالله مینویسند: در خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بودیم که علی (علیه السلام) رو به ما آمد. حضرت فرمود: «قَدْ اَتَاکُمْ اَخِی – رو به شما آمد برادر من». آنگاه دست علی (علیه السلام) را گرفت و رو به کعبه نمود و فرمود: قسم به کسی که جانم در دست اوست، این (علی علیه السلام) و شیعان او در روز قیامت رستگارانند. [1]
سابقه دین اسلام در سرزمین ايران به عصر حیات پیامبر اکرم (صلی علیه و آله وسلم) و نامه آن حضرت به «خسرو پرویز» شاه ایران بر میگردد؛ و ورود رسمی این دین به این سرزمین، در سال 16 هجري و در زمان حکومت «عمر بن خطاب» خليفه دوم میباشد که ایران در آن زمان به دست ایشان فتح شده است.
اما سؤال اساسي اين است که به رغم ورود اسلام به ايران در دوره خلفا و همچنين به رغم آنکه ايرانيان قرون اوليه، اکثراً از اهل سنت بودند، چگونه شد که هم اينک شاهد اکثريت ايرانيان شيعي هستيم؟
به علت نارسابودن صفحات تاریخ و وجود خرافات و داستانهای خلاف واقع، درست نمیتوان در این زمنیه نظر قطعی داد، اما با اندک بررسی میتوان به پارههایی از شبهات و خرافات پایان داد. خرافاتی چون مسلمان شدن اجباری ایرانیان و شیعه شدن آنها بخاطر خصومت و دشمنی با عمر که هیچ گونه سند و مدرکی برای آنها وجود ندارد و اخیرا برای شعله ور کردن آتش برخی از اختلافات، این شبهات در حال ترویج است.
زیرا شیعه شدن ایرانیان یک حرکت فرهنگی بوده که در گذشت چندین قرن و با گذشت زمان صورت گرفته است، بايد بپذيريم که استقرار و نفوذ يک مذهب در ميان يک قوم، امري نه دفعي بلکه به صورت تدريجي است. ما نبايد به دنبال تاريخ خاص و معيني باشيم. به نظر ميرسد از زماني که اولين ايراني به تشيع گرايش يافته تا زماني که تشيع در ايران فراگير شد و اکثريت ايرانيان را شيعيان تشکيل دادند، حدود 10 قرن به طول انجاميده باشد. اگر بنا بود ایرانیان بخاطر خصومت با عمر از وی رویگردان شوند میبایست سراغ دین اصلی و آباء و اجدادی خود که ساسانی و زرتشتی هست میرفتند نه اینکه بیایند و مذهب شیعه را انتخاب کنند.
اما در مورد علت های رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، مطالب زیادی عنوان شده که بررسی آن از عهده این مجال کوتاه خارج است. آنچه که مسلم است اینکه خود ایرانیان زمینه و استعداد پذیرش اهلبیت (علیهم السلام) را داشتند، همچنانکه حضور امام زادگان متعدد و اصحاب خاص امامان معصوم (علیهم السلام) در ایران نشانگر این است که آنها پناه گاهی جز ایران نداشتهاند بسیاری از امام زادگان از ظلم «منصور دوانيقي» و دیگر خلفای ستمگر به ايران آمدند و پراکندگي آنان در سراسر ايران عامل ديگري در گسترش تشيع در ايران بود.
همانطور که حضور «حضرت معصومه (سلام الله علیها) در قم، حضرت شاه چراغ (علیه السلام) در شيراز و حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) در ری، از دلايل مهم روي آوري مردم ايران به سمت تشيع است و با آمدن حضرت على بن موسى (عليه السلام ) به ايران، گروههايى از سادات از مدینه راهى ايران شدند.
تسامح مأمون در مقابل سخت گيرى پدرش رشيد، نبست به سادات، در رشد و سربلندى علويان، تأثير بسزايى داشت. او گر چه با قيامهاى آنها به شدت برخورد كرد، اما در حالت عادى به علت اعتقادى كه به برترى على(علیه السلام) بر ساير خلفا داشت، نسبت به علويين نيز احترام زيادى گذاشت. با اين حال در اواخر، سياست او، كاملاً نسبت به اين افراد كه در هر حال حكومت عباسيان را تهديد مىكردند، عوض شده بود. آمدن حضرت فاطمه معصومه (علیهاالسلام) به ايران از جمله، مهاجرتهايى بوده كه در رابطه با آمدن على بن موسى (علیه السلام) به ايران صورت گرفته است. [2]
گذشته از آن، تاریخ دقیق رسمی شدن مذهب شیعه در ایران به زمان صفویان بر میگردد. در زمان تشکیل حکومت صفویه مناطقی مانند طبرستان، گیلان، آذربایجان، خراسان، عراق عجم دارای اکثریت سنی بود و سنیهای ایران که بیشتر شافعی و حنفی بودند. صفویان با اقدامات خود در سال ۸۸۰ خورشیدی، ایران را به عنوان یک دولت مستقل مجدداً یکپارچه کردند و مذهب تشیع اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی حکومت خود به مثابه یکی از مهمترین نقاط عطف در جهان اسلام برگزیدند. گسترش تشیع در زمان شاه اسماعیل اول، همراه با خونریزی بسیار و اهانت به خلفای مسلمین بود ولی ایرانیانی که تا آن زمان سنی بودند با مقاومت بسیار در مقابل قزلباشها ایستادند؛ اما وحشی گری و آدم خواری (چگینی) آنها باعث روی آوردن مردم به این آیین گردید. [3]
پی نوشت:
[1] . المناقب ، خوارزمی، فصل نهم «والذی نفسی بیده، ان هذا و شیعته هم الفائزون یوم القیامة»
[2] . كريمان، قصران، ج 1 ص .172
[3] . غفاریفرد، عباسقلی، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، سمت، ۱۳۸۱. (صص ۵-۲۱)
نظرات
حتی ما داریم تو تاریخ که جناب سلمان میامدند به ایران وتبلیغات خودشونو داشتند.
ظاهرا قم از زمان معصومین محل تربیت فقها بوده و در زمان غیبت صغری رساله ای از علم فقه توسط نایب امام زمان نوشته و به فقهای قم عرضه میشود
با سلام ، نگاهی هم به کتاب قزلباش در ایران نوشته خجندی بکنید. میتوانید از اینترنت دانلود کنید. با تشکر