خداوند موجودی کامل، بینیاز و بینهایت است. انسان نیز موجودی نیازمند، محدود و معلول است که با هیچ تفسیری نمیتوان او را خدا دانست .
![مثل خدا همه خدایی](https://btid.org/sites/default/files/media/image/slide2_11.jpg)
برخی شاعران و یا نویسندگانی که علاقهمند به عرفان هستند، عباراتی در مورد خدا بهکاربردهاند که سبب فهم غلط در مورد خداوند و نسبت انسانها با او شده و میشود. تعبیر «همهخدایی»، از این دسته تعابیر است.
معنای عبارت «همهخدایی»
اگر منظور از همهخدایی این باشد که همه ما خدا هستیم و خداوند یک موجود، اضافه بر سایر موجودات نیست و یا این معنا که مجموع موجودات عالم را میتوان «خدا» نامید؛ مسلم و روشن است که این معانی غلط و نادرست است و در این رابطه چند مساله را بیان میکنیم:
1. براساس بیان قرآن کریم، خداوند موجودی است که هیچ مانند و مثلی ندارد، چه برسد که انسان، خدا باشد: «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ»؛[1] «هیچ چیز همانند او نیست». تعبیر همهخدایی با مثل نداشتن خدا ناسازگار است؛ اگر انسان خدا باشد، مثلداری خداوند تحقق یافته است.
2. خداوند موجودی نامحدود و انسان موجودی محدود است. چگونه ممکن است موجودی محدود، موجودی نامحدود باشد؟! محدود و نامحدود با هم جمع نمیشوند. ازاینرو تعبیر همهخدایی با این حکم ساده عقلی سازگار نیست.
3. امیرالموحدین علی علیهالسلام در نهجالبلاغه درباره توحید الهی مطلبی وزین با محتوای عمیق دارند که برای بررسی این مسئله کافی و جامع است.
کلام مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام چنین است: «مَا وَحَّدَهُ مَنْ كَيَّفَهُ وَ لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ ... وَ لَا صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ ... وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُولٌ»؛[2] «يكتا نمىداند او را کسی که کیفیت و چگونگى براى او تعيين نمايد و به حقيقت او نرسيده، کسی که براى او مثل و مانند قرار دهد ... و او را بینیاز ندانسته، کسی که به او اشاره كرده ... و هر قائم به غير خود، معلول است».
توضیح روایت
در این فرمایش توحیدی با معانی ژرف، نکات متعددی نهفته است که به چهار مورد ذکرشده، در رد «همهخدایی» اشاره میکنیم:
1. «مَا وَحَّدَهُ مَنْ كَيَّفَهُ»؛ این عبارت، کیفیتداری را از خداوند نفى مىکند؛ کیفیتهایی که برای انسان پیش می آید از سردی تا چاقی و لاغری و... تناسبی با خداوند ندارد. ازاینرو چگونه انسانی با این کیفیتها میتواند خدا باشد یا او را خدا نامید.
2. «لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ»؛ هر كس براى خدا مثل و مانندى قرار دهد، به حقيقت وى نرسيده است؛ چرا که هر موجودی، مثل و مانند داشته باشد، واجبالوجود نخواهد بود. همهخدایی، یک پله بالاتر از مثلداشتن خدا را مطرح میکند و مدعی است هر انسانی خداست. وقتی خدا مثل ندارد، یگانه است و هیچ موجودی مثل یا خود او نمیتواند باشد.
3. «لَا صَمَدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ»؛ هر چیزی که قابلیت اشاره حسی دارد، محدود است و محدوديت از لوازم جسم است. حال بنابر همهخدایی، خداوند نیز باید قابل اشاره حسی و محدود باشد که نادرست و غلط است؛ چراکه خداوند موجودی غیرمادی است.
4. «كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُولٌ»؛ هر موجودی قائم و محتاج به دیگرى باشد، معلول است و خداوند بینیاز و علهالعلل و واجبالوجود است، پس معلول نیست و قائم به خود است. بر اساس همهخدایی، چگونه ممکن است موجودی که معلول است با موجودی که معلول نیست و به تعبیری موجود بینیاز با نیازمند یکی شوند؟!
ممکن است کسی بگوید منظور از همهخدایی، بیان عمیق رابطه موجودات با خداوند است و منظور این است که هر انسانی خدا و یا مانند خدا باشد. پاسخ این است درصورتیکه این معنا مراد باشد، باز هم این تعبیر نادرست است؛ چراکه نباید تعبیری به کار برد که ظاهرش با توحید منافات داشته و امکان فهمغلط و شرکآمیز را زیاد کند.
از این نوشتار میتوان نتیجه گرفت انسان موجودی محدود و معلول است که با هیچ تفسیری نمیتوان او با صفات خدایی توصیف کرد و یا او را خدا دانست.
پینوشت:
1. شوری، آیه11.
2. نهجالبلاغه، نسخه صبحی صالح، خطبه186.