بر اساس روایات متعدد، هرگز در اصل ظهور امام دوازدهم، مسأله بداء، راه ندارد؛ زیرا امر ظهور از مسلمات و وعدههای حتمی خداوند است.
ظهور امام زمان علیهالسلام از وعدههای حتمی خداوند است و هرگز در آن بداء [1] حاصل نخواهد شد؛ زیرا امام باقر علیهالسلام فرمود: «إِنَّ الْقَائِمَ مِنَ الْمِيعَادِ وَ اللَّهُ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ»؛[2] «به راستی که قیام امام زمان علیهالسلام از وعدههاست و خداوند هرگز از وعده خود تخلف نمیکند».
از سویی برخی با تمسک به ظاهر روایاتی از ائمه علیهمالسلام، در صدد بیان بداء پیدرپی در ظهور امام زمان علیهالسلام هستند؛ گویا اینان ظهور را امری دورانی و متغیر در زمان [حتی زمان حضور ائمه علیهمالسلام] میدانند؛ در حالیکه ظهور امام زمان علیهالسلام بعد از غیبت طولانی حضرت اتفاق خواهد افتاد.
ظهور غلبه حق بر باطل
امام باقر علیهالسلام به ثابت میفرماید: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ كَانَ وَقَّتَ هَذَا الْأَمْرَ فِي السَّبْعِينَ»؛[3] «به راستى خداى مهربان، وقت ظهور را در هفتاد قرار داد. سپس فرمود: چون امام حسين عليهالسلام به شهادت رسید، خشم خداى تعالى بر اهل زمين، سخت شد و ظهور را براى صد و چهل به تأخير انداخت. ما [اهلبیت] آن را براى شما بازگفتيم و شما رازداری نکرده و آن را فاش كرديد و خدا پس از آن، برای ظهور، زمان اعلام نكرد و خداست كه هرچه را خواهد محو كند و هر چه را خواهد ثبت نمايد. ابوحمزه گويد: من اين حديث را به امام صادق عليهالسلام عرض كردم، حضرت فرمود: چنين بوده است».
بررسی این روایت
هرچند نظر دادن قطعی در مورد این روایت مشکل است؛ ولی بزرگان برای این حدیث نکاتی را بیان کردهاند:
مراد از «هذا الامر»
در مورد اینکه مراد از جمله «هذا الامر» چیست، دو احتمال وجود دارد:
یک. ظهور امام زمان علیهالسلام. بیشک مراد از این جمله، ظهور امام دوازدهم نیست؛ زیرا معلوم است که بعد از هفتاد سال یا صد و چهل سال،[اگر به سال بگیریم] امام دوازدهم به دنیا نیامده است.
دو. مراد از این جمله، ظهور و غلبه حق بر باطل به دست یکی از امامان علیهمالسلام [یا شخص دیگر] باشد.[4]
مراد از دو وعده «هفتاد» و «صد و چهل»
در اینکه مراد از این دو عدد،[70 و 140] سال، ماه، قرن یا مرحله و... باشد، ابهام وجود دارد؛ هر چند هفتاد سال و صدوچهل سال به ذهن نزدیکتر است.
بر فرض سال بودن، باز در اینکه مبدأ آن از چه زمانی شروع میشود نیز ابهام وجود دارد؛ زیرا مبدأ آن یا از ابتدای بعثت تا هفتاد سال است و یا آن را از ابتدای هجرت تا هفتاد سال، باید حساب کرد؛ زیرا هجرت 13 سال بعد از بعثت اتفاق افتاد. در اینجا نیز دو احتمال در آن وجود دارد.
علامه مجلسی امر را از هجرت گرفته است و میفرماید این امر اشاره به دو چیز میتواند داشته باشد:
یک. اشاره به انقراض دولت بنیامیة و ضعف آنها دارد؛
دو. اشاره به ظهور و قیام مختار ثقفی است که با کشتن قاتلان امام حسین علیهالسلام، انتقام گرفت که در سال هفتاد هجری اتفاق افتاد و از سویی ظهور امامت امام صادق عليهالسلام نیز در حدود تاریخ 140 اتفاق افتاد که مقدمهای برای انتشار علوم و شیعیان به شرق و غرب عالم است.[5]
استعاره تمثیلی بودن روایت
برخی این روایت را از باب استعاره تمثیلیه دانستهاند، به این معنی که اگر علم بیپایان الهی به شهادت امام حسین علیهالسلام نبود خداوند امر ظهور را بعد از هفتاد سال قرار میداد و همچنین اگر شیعیان اسرار را نگه میداشتند، خداوند آن را در صدو چهل سالگی قرار میداد؛ ولی علامه مجلسی با توجه به روایات، این معنی را بعید میداند.[6]
هرچند معنای دقیق روایت معلوم نیست؛ ولی باید دانست که اصل امر ظهور امام دوازدهم؛ حتمی بوده است و هرگز در آن بداء صورت نگرفته است و این روایات دارای ابهام است و علم آن را به اهلش باید واگذار کرد؛ هرچند میتوان گفت که اعمال و رفتار انسانها در تقدم و تأخر آن تأثیر دارد.
پینوشت:
[1]. بداء ، یعنی اینکه خداوند اموری را که نزد بندگان مجهول بوده است را ظاهر میکند بدون اینکه مستلزم عجز و تغییر در اراده خدا از روی جهل و عجز باشد.[مفید، محمدبن محمد، تصحیح اعتقادات الامامیة، ج1، ص65]
[2]. نعمانی، ابن ابیزینب، الغیبة، نشرصدوق، ص303.
[3]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، اسلامیه، ج1، ص368.
[4]. مجلسی، محمدباقر، مرآةالعقول، اسلامیه، ج4، ص170.
[5]. همان، ج4، ص172.
[6]. همان.