بر اساس آموزههای دینی، به کارگیری عقل در تمام انتخابها، باعث میشود که انسان بهترین گزینه را برگزیند و خود را از انتخابهای بد نجات دهد.
هرچند برخی حیوانات، به صورت بسیار جزئی و غریزی، قدرت انتخاب دارند؛ ولی این نعمت بزرگ بهطور کامل به انسان داده شده است که هر کسی این قدرت را در وجدان خود درک میکند.
کارکرد عقل در انتخاب
عقل از امتیازات انسان است و کتابهای لغت، آن را به «بازداشتن» معنا کردهاند؛ همانگونه که با بستن پای شتر، او را از حرکت باز میدارند.[1] بر پایه این معنا باید گفت که عقل، انسان را در سه حوزه اندیشه، گرایش و رفتار، از گفتار و اعمال ناپسند باز میدارد. امام صادق علیهالسلام در تعریف عقل فرمود: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان»؛[2] «عقل چیزی است که به واسطه آن خدای رحمان عبادت میشود و به واسطه آن بهشت به دست میآید».
از مجموع آیات و روایات میتوان کارکرد عقل را در نوع انتخابها به وضوح دریافت. قرآن کریم میفرماید: «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذينَ يَسْتَمِعونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُواْ الْأَلْبابِ»؛[3] «بشارت ده به آن بندگانم كه سخنان را مىشنوند و از بهترينِ آنها پيروى مىكنند. آنان كسانى هستند كه خدا هدايتشان كرده و آنان عاقلاناند».
این آیه، آزادانديشى مسلمانان و قدرت انتخابگرى آنها را در مسائل مختلف به خوبى نشان مىدهد؛ زیرا آنها به سخنان اين و آن بدون در نظر گرفتن گوينده و خصوصيات ديگر، گوش فرا مىدهند و با نيروى عقل و خرد بهترين آنها را بر مىگزينند و در این امر هيچگونه تعصب و لجاجتى ندارند.[4] بنابراین عقل به عنوان یک ابزار شناخت، در تشخیص و نوع انتخاب بسیار تأثیرگذار است.
عقلانیت در انتخابات
همه انسانها اذعان دارند که سپردن مسئولیت اجتماعی به فرد یا افرادی ناتوان و یا غیر متعهد، عقلائی نیست؛ بنابراین نقش عقل در انتخابات اجتماعی کشور نیز معلوم است، پس بایسته و شایسته است که مردم جامعه با به کارگیری عقل، افرادی را انتخاب کنند که علاوه بر مدیریت، متعهد و مقید به آداب اسلام و شریعت باشند، تا بتوانند جامعه را به سمت قلههای پیروزی و سعادت حرکت دهند.
پینوشت:
[1]. ابن اثیر، مجدالدین، النهاية، مکتبةالعلمیة، ج3، ص278.
[2]. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، اسلامیة، ج1، ص11.
[3]. زمر: 17و 18.
[4]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسيرنمونه، دارالكتب الاسلاميه ج19، ص412.