رهروان ولایت ـ آیا میخواهیم به جاهلیت 1500 سال پیش برگردیم؟ آیا این همه پیشرفت و ارزشی که اسلام به زنان داده را میخواهیم رها کنیم؟ به چه قیمت دست پروردهی دشمن شویم؟ آیا این دشمن تا به حال کجا را آباد ساخته که یک عده از ما چشم امید به آن بستهایم؟ آیا زنان جامعهی خودشان با این وضعیت حجاب چه جایگاهی دارند؟
همیشه محاسبات به ما نشان دادهاند که دنبال کسی یا کاری برویم که نتیجهای در آن باشد؛ همیشه با خودمان میگوئیم که زمان آزمون خطاء به سر رسیده، دیگر باید از تجربهی دیگران استفاده کنیم؛ اگر میخواهیم راه پیشرفت و سعادت را بپیمائیم. آنان که وعدهی پوشالی و توخالی میدهند تا به حال، کدام کشور و ملتی را خوشبخت کردهاند؟
چهارده قرن پیش قبل از این که اسلام پا به عرصهی وجود بگذارد مردم در جاهلیت بهسر میبردند که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهواله) با عَرضه کردن دین مبین اسلام و سختیهایي که متحمل شدند این جاهلیت را از بین بردند و به زنان و دختران جامعه، ارزش دادند.
در آن زمان که دختر، مایهی عار و ننگ یک خانواده بود و حتی آن را زنده بهگور میکردند خداوند متعال به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهواله) دختری عطاء کرد و فرزندان پسر آن پیامبر را گرفت تا به همه نشان دهند دختر هم شرافت دارد و به تعبیر امام راحل(رحمتاللهعليه) که از آموزههای دینی ما هم هست؛ «از دامن زن مرد به معراج رود»[1] به این معنی که تا زنان پاک سرشتی نباشند مرد موفقی در جامعه وجود نخواهد داشت.
از همهی اینها که بگذریم با آن همه سختی که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهواله) کشید، زن در جامعهی اسلامی جایگاه خود را پیدا کرد و تثبیت نمود. امّا از آن زمان تا به حال، در تمامی دورانهای تاریخ، گروههایي بودهاند که میخواستند دامن زنان را لکهدار کنند و ارزش آنان را بگیرند؛ که به لطف و عنایت حضرت حق، این جایگاه الهی که خداوند به زنان داده است پایدار مانده و میماند زیرا «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ؛ دست خدا از همهی دستها بالاتر است»[فتح/10] و این تا زمانی است که ما بخواهیم و دنبال عزت و شرافت خود باشیم امّا اگر جامعهای دنبال بیبند و باری باشد، ضرر و زیانش به خودش بر میگردد زیرا خداوند به پیامبر میفرماید:
« وَ لا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ یَضُرُّوا اللَّهَ شَیْئاً؛ اى پیامبر! از این که میبینى جمعى در راه کفر بر یکدیگر پیشى میگیرند و گویا با هم مسابقه گذاشتهاند، هیچگاه غمگین مباش؛ زیرا، آنها هرگز هیچگونه زیانى به خداوند نمیرسانند».[2]
امروزه هم غرب، به تأسی از گذشتگان تاریخ که دنبال خدشهدار کردن عزت و شرافت زنان جامعهی خود بودهاند، شروع به تبلیغات کرده تا بلکه بتواند نقشههای شوم خود را عملی كرده و در جامعه اسلامی، «حجاب» كه اصل و اساس آن است را خدشه دار کنند. که اینجا هوشیاری و زکاوت زنان جامعه را میطلبد تا با خنثی کردن نقشهی شوم دشمنان، مشت محکمی به دهان یاوه گویان غرب بزنند و همچنان با اقتدا به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) عزت و شرافت خویش را حفظ کنند.
-----------------------------------------
منابع:
1- صحیفه نور، ج ۱۳، ص ۲۱۹.
2- تفسیر نمونه، ج3، ص180.
نظرات
من حجابم را دوســـــــــــــــــــــــت دارم...
بردگی در اروپا نمرده
ان هم سو استفاده جنسی از زنانشان است.......
اي يوسف فاطمه:
کاش می دانستم اکنون که واژه های زلال عشق را برایت حک می کنم کجایی؟ در حال عبور از کدامین جاده ی بی انتهای دلتنگی هستی؟
با اینکه هیچ گاه ندیدمت اما غربت نگاهت را می شناسم عطر سبز تنت را که چون نسیم احساس تولدی دوباره را در وجود ناتوانم زنده کرد تا ابد با مشامم اشناست از هرجای این شهر شلوغ که می گذری با صدای قدمهایت و با عطر نفسهایت امید را در دل عاشقان زنده می کنی.
نمی دانم امشب کدامین دستها را خواهی گرفت و نهال آرزوی کدام غریب را به بار خواهی نشاند. به نجوای گریه ی شبانه ی کدام خسته دلی گوش سپرده ای و اشک معصومانه ی کدامین چشمها ترا به سوی خود فرا خوانده است. صدای قرائت قرآن را از کدام دهان شنیده ای و با او همنوا شده ای؟
کاش می دانستم از کدام خیابان می گذری تا مسیر عبورت را با سیل اشکهایم آبیاری کنم.
کاش می دانستم از کدامین کوچه ی بن بست می آیی تا منتظرت بنشینم و به آن سوی کوچه چشم بدوزم تا بیایی.
کاش می توانستم صدای قدمهایت را بشنوم. می دانم آن وقت با هر قدم که نزدیکتر شوی قلبم در سینه ام بیقرارتر می تپد و شاید هم...
شاید اکنون به من نزدیک باشی آن قدر نزدیک که بدانی چه چیزی برایت می نویسم و یا تا من فرسنگ ها فاصله داشته باشی اما می دانم این فاصله ها هرچند هم زیاد باشند نخواهند توانست مانعی شوند تا صدایم را نشنوی و به های های غریبانه ی گلوی بینایم گوش نسپری!
هرشب برایت دعا می کنم منتظر می مانم تا یک شب فضای دلگیر و دلهره آور خوابهایم را با نور چشمانت روشنی بخشی. از هر کوچه ی شهرمان که بگذری صدای غریبانه و محزون کسی ترا می خواند.
کاش شبی از جلوی خانه ی ما عبور کنی آن وقت خواهی شنید مویه های غریبانه ای که ترا می خوانند و ناامید از تازیان روزگار ترا طلب می کنند. بدان که این سوی دیوارهای سنگی و سیمانی همیشه چشمانی هستند که دیده به راهت دوخته اند. تا روزی با سبزی قدمهایت خزان دلهای کبودمان را آزین ببخشی
حجابم سر عفتم!
من حجابم را دوست دارم
با سلام مطلب شما در کانال مرکز نشر معارف حجاب و عفاف قرار گرفت
https://telegram.me/joinchat/C3Kzdj8gckTjth2WugBX6Q
حجاب دوستدارم چون ازنگاه های بددرامان هستم..توروخدابرام دعاکنین
باشه
چرا گریه میکنی حالا
موفق میشی