تقی الدین احمدبن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه، کسی است که افکار وهابیت از اعتقادات و آراء و تفکرات او سرچشمه میگیرد. وهابیان برای وی شخصیت علمی والایی قائلاند و کتابهای فراوانی را نیز در تعظیم و تمجید او به رشته تحریر درآوردهاند. اما با دقت در آراء و افکار وی میتوان بهوضوح به انحرافات فکری او پی برد. انحرافاتی که تا به امروز منشأ فتنههای بزرگی در جهان اسلام شده و هنوز نیز دامنگیر بسیاری از مسلمانان است.
تقی الدین احمد بن عبدالحلیم معروف به ابن تیمیه، کسی است که افکار وهابیت از او سرچشمه میگیرد و هماکنون نیز موردعنایت خاص پیروان وهابیت است و وهابیان برای او شخصیت علمی والایی قائلاند و کتابهای فراوانی را نیز در تعظیم و تمجید او به رشته تحریر درآوردهاند.
ابن تیمیه، در سال 661 ه.ق در شعر حران متولد شد و در سال 728 ه.ق در دمشق از دنیا رفت. او در خانوادهای حنبلی مذهب پرورش یافت. [1]
در ششسالگی به علت هجوم تاتار همراه با خانوادهاش به شهر دمشق هجرت کرد. پدرش در مسجد جامع دمشق به تدریس و تربیت شاگردان مشغول شد.
او ابتدا نزد پدرش مشغول به تحصیل شد و بعد نزد اساتید دیگری به کسب علوم رایج زمان خودپرداخت. آخرین استاد او شرفالدین احمد بن نعمه مقدسی (متوفای 649) بود که اجازه صدور فتوا را به ابن تیمیه داد.[2]
کمکم وی به خاطر کجفکری و انحرافاتی که داشت با عقاید رایج تمام مسلمین به مخالفت برخاست.
ما در اینجا تنها به نمونهای از افکار انحرافی او میپردازیم. ابنبطوطه میگوید: در دمشق شخصی بود از بزرگان فقهای حنبلی به نام تقی الدین ابن تیمیه، در هر علمی سخن میگفت، لکن مشکلی در عقل خود داشت.
زمانی که در دمشق بودم، روز جمعهای بر او وارد شدم درحالیکه بر منبر جامع دمشق مردم را موعظه میکرد، ازجمله مطالبی که میگفت این بود که خداوند به آسمان
دنیا میآید، همانگونه که من از منبر پایین میآیم. این را گفت و از منبر پایین آمد.[3]
یکی از دلایل برخورد علمای همعصر ابن تیمیه با او و درنتیجه زندانی شدنش به دلیل همین نظر وی درباره جسمانیت خدا بوده است. ابن الوردی میگوید:
ابن تیمیه به جهت قول به تجسیم زندانی شد و این در حالی است که در جایجای قرآن کریم خداوند متعال خود را از جسم بودن مبرا میداند.
بهعنوان نمونه به چند مورد از این آیات اشاره میکنیم: یعلم ما یلج فی الارض و ما یخرج منها و ما ینزل من السما و ما یعرج فیها و هو معکم این ما کنتم و الله بما تعملون بصیر؛
و هر چه در زمین فرو رود و هر چه برآید و آنچه از آسمان نازل شود و آنچه بالا رود همه را میداند و او با شماست هرکجا باشید و هر چه کنید بهخوبی آگاه است.[سوره حدید، آیه 4]
آیه به این نکته صراحت دارد که خداوند همهجا با ماست، یعنی اگر انسانی در قعر زمین فرو رود یا در عمیقترین آبهای اقیانوسها وارد شود یا اینکه به اوج آسمانها بالا رود باز خداوند همراه اوست.
حال خدایی که اینچنین دارای سعه وجودی است آیا میشود او را در مکانی خاص محدود کرد یا قائل به حلول او در محلی شد؟
و لله المشرق و المغرب فاینما تولوا فثم وجه الله ان الله واسع علیم؛ مشرق و مغرب هر دو ملک خداست پس به هر طرف که روی کنید به سوی خدا روی آوردهاید، خدا به همهجا محیط است و به همهچیز دانا است.[سوره بقره، آیه 115]
وقتی صحبت از شرق و غرب عالم میشود، یعنی تمام عالم و محدوده خاصی موردنظر نیست. پس خدایی که در همه شرق و غرب عالم حضور دارد، آیا میشود برای او
مکانی خاص بهمنظور حلول در نظر گرفت و او را جسمی محدود تصور کرد؟
لیس کمثله شیء و هو السمیع البصیر؛ هیچ موجودی همانند او نیست و او شنوای بیناست. [شورا، آیه 11]
در اینجا خداوند تصریح میکند که شبیه هیچ جسمی از اجسام مادی نیست؛ بنابراین آیا میشود قائل بهظاهر شدن اوباشیم اما نتوانیم برای او شکلی از اشکال موجودات عالم را تصور نماییم؟
امام صادق علیهالسلام میفرمایند: خداوند متعال نه جسم است و نه صورت بلکه او جسم کننده اجسام و صورت دهنده صور است. او جزء جزء نشده و متناهی نیست،
زیاده و نقصان در او راه ندارد و اگر خداوند آنگونه باشد که میگویند پس فرقی بین خالق و مخلوق نیست. [4]
پینوشت:
[1]. تذکره الحفاظ ج 4 ص 1496
[2]. ابن تیمیه حیاته و عقایده ص 57
[3]. رحله ابن بطوطه ص 95، الدررالکامنه ابن حجر عسقلانی ج 1 ص 154
[4]. کافی جلد 1 ص 106