برخی از مخالفین شیعه، توان پاسخ به ادله ارائه شده در رابطه با اثبات تقیه را ندارند؛ ازاینرو سعی بر این دارند با خلط حق و باطل، حقیقت را بر مردم مشتبه ساخته و وارونه جلوه دهند.
![](https://btid.org/sites/default/files/media/image/136646.jpg)
تقیه از اموری است که ادله متعدد، اعم از قرآن، روایات نبوی و سیره اهلبیت علیهمالسلام بر اثبات آن اقامهشده است. قرآن کریم بیان میکند: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ»؛[1] «هر کس پس از ایمان آوردنش به خدا، کافر شود [به عذاب خدا گرفتار آید]؛ مگر کسی که به کفر مجبور شده و دلش به ایمان مطمئن است». آیه شریفه، بهخوبی نشانگر این است که هر شخصی اگر از روی اجبار، ایمان خود را مخفی کند، دچار عذاب الهی نمیشود.
بر اساس آیه مذکور، در مواقعی میتوان بهخاطر وجود مصالحی، حقیقت را پنهان کرد و یا خلاف آن را بیان نمود و این همان معنای تقیه است؛ همچنان که امام صادق علیهالسلام میفرماید: «تقیّه، سپر مؤمن است؛ هرکس تقیّه نکند، ایمان ندارد. [راوی پرسید]: فدایتان شوم آیا منظور شما آیه: «إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ» میباشد؟ حضرت فرمود: آیا تقیّه، چیزی جز این است؟!»[2]
شأن نزول آیه شریفه درباره عمار یاسر است. زمانی که عمار، پدر و مادرش و عدهای از اصحاب، مورد شکنجه و اذیت مشرکین واقع شدند، پدر و مادر عمار زیر شکنجه سخت آنها به شهادت رسیدند؛ عمار برای حفظ جان خود، درخواست آنها را پاسخ داد و در زبان از اسلام برگشت. عدهای ماجرا را برای پیامبر نقل کرده و گفتند: عمار کافر شده است؛ اما رسول خدا فرمودند: «این سخن درستی نیست. همانا از نوک سر تا نوک پای عمار پر از ایمان است و ایمان با گوشت و خون او عجین گشته است. سپس وقتی عمار با چشم گریان نزد پیامبر برگشت، حضرت اشک چشمان او را پاککرده و فرمودند: اگر بار دیگر نیز بهسوی تو آمدند و از تو چنین خواستند، همانطور عمل کن. در این هنگام، آیه شریفه مذکور، نازل گردید».[3]
از این روایت در چند جهت میتوان برای اثبات تقیه استفاده کرد:
الف. رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، به درستی عمل عمار تصریح کرده و درستی کار او را امضا میفرماید.
ب. عبارت «عمار همیشه در چنین مواقعی میتواند این کار را انجام بدهد»، این نکته را میرساند که انجام چنین کاری در اسلام جایز است.
ج. نزول آیه بعد از این ماجرا، دلیل بعدی برای اثبات حقیقت تقیه در اسلام است.
موارد بیانشده، بهروشنی اثبات میکنند، تقیه از دستورات اسلام است و خلاف ادعای برخی، ساختهوپرداخته شیعه نیست. مخالفین تقیه وقتی نمیتوانند با ادله مقابله کنند، دست به مغالطه زده و با مخلوط کردن حق و باطل، مسائل را بر مردم مشتبه میسازند؛ این افراد عنوان میکنند، تقیه را شیعه برای توجیه کار امامان خود درست کرده است؛ بهعنوان نمونه: شیعه برای این که ترس امیرالمؤمنین علیهالسلام در مقابل اهل سقیفه را توجیه کند، میگوید ایشان به تقیه عمل کردند و به همین خاطر حضرت در مقابل هجوم به خانهشان از روی تقیه سکوت کردند و این عمل، کاملاً شرعی است.
دقت در این شبهه، ضمن اعتراف بر بطلان سقیفه، خود دلیلی است بر نادرستی این شبهه؛ ازاینرو نکاتی را پیرامون این مسئله بیان میکنیم:
الف. امیرالمؤمنین علیهالسلام سکوت نکردند؛ بلکه آن حضرت، تنها دست به شمشیر نبردند و همراه با مخالفین سقیفه در خانه تحصن کرده و از بیعت امتناع نمودند، بنابرین نمیتوان این عمل حضرت را سکوت تلقی کرد.
ب. امیرالمؤمنین علیهالسلام بنا بر فرمایش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دست به شمشیر نشدند؛ نه اینکه از کسی ترسیده باشند. رسول خدا در آخرین لحظات عمر شریف خویش به امیرالمؤمنین علیهماالسلام فرمودند: «يَا عَلِيُّ إِنَّكَ لَاقٍ بَعْدِي كَذَا وَ كَذَا فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ السَّيْفَ لَذُو شُفْرَتَيْنِ وَ مَا أَنَا بِالْقَتْلِ وَ لَا الذَّلِيلِ قَالَ فَاصْبِرْ يَا عَلِيُّ قَالَ عَلِيٌّ أَصْبِرُ يَا رَسُولَ اللَّهِ»؛[4] «ای علی! تو پس از من، چنین و چنان خواهی دید. حضرت پاسخ داد: ای پیامبر خدا! شمشیر، دو لبه دارد و من، نه [از کشته شدن] باک دارم و نه ذلّت پذیرم. پیامبر فرمود: ای علی! صبر کن. علی علیهالسلام فرمود: ای پیامبر خدا! صبر خواهم کرد». روایت مذکور بهروشنی مشخص میکند که امیرالمؤمنین علیهالسلام در مقابل غاصبان خلافت، به این علت که رسول خدا فرموده بودند، صبر کرد. قدرت دفاع داشتن و به خاطر اطاعت از رسول خدا صبر کردن، عین شجاعت است.
ج. شجاعت امیرالمؤمنین علیهالسلام بر همه روشن بود و علت اینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله حضرت را به صبر دعوت کردند، حفظ دین بود نه اینکه از روی ترس باشد. امیرالمؤمنین علیهالسلام در این رابطه میفرمایند: «فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ»؛[5] «ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم، رخنه یا ویرانی در آن ببینم، که مصیبت آن بر من سختتر از محروم ماندن از خلافت است».
درنتیجه با بررسی قرآن و سنت، به این دستآورد میرسیم که تقیه ، امری نیست که شیعه آن را برای توجیه کار ائمه خود ساخته باشد؛ بلکه از مسائل دین اسلام است.
پینوشت:
[1]. نحل: 106.
[2]. علامه مجلسی، بحارالانوار، موسسه الوفاء، ج75، ص394.
[3]. زمخشری، کشاف، دارالکتب العربی، ج2، ص636.
[4]. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، علامه، ج3، ص216.
[5]. سید رضی، نهج البلاغه، دارالکتب اللبنانی، نامه61، ص451.