قصه شب| «شتر قرمزی که از داخل کوه بیرون آمد»(2)

09:20 - 1402/10/18

قصه شب| «شتر قرمزی که از داخل کوه بیرون آمد»(2)؛ ماجرای پیامبری حضرت صالح(علیه‌السلام) و قوم ثمود را بیان می‌نماید که مردم به بهانه‌های مختلف با او مخالفت می‌نمایند و حتی با معجزه الهی که شتری زیباست نیز مقابله کرده و بالاخره آنرا می‌کشند.

به نام خدای آسمون قشنگ، آفریننده پروانه‌های رنگ رنگ | قصه شتر قرمزی که از داخل کوه بیرون آمد

سلامی دوباره به همه شما نوگلا و بچه‌های خوب خودم. بازم با رفتن خورشید‌خانم، ماه درخشان توی آسمون اومده و با نور قشنگش شبای تاریکمون رو روشن کرده، خدا رو شکر که خورشید تابان و ماه درخشان و کلی ستاره دیگه رو برای ما آفریده.

حتما شما هم مثل من منتظر ادامه قصه هستین، قصه حضرت صالح علیه‌السلام و قوم ثمود، بعد از اینکه بزرگای شهر از پیامبر خدا شکست‌ خوردن، با هم قرار گذاشتن تا خواسته‌ای داشته باشن که خدای حضرت صالح (علیه‌السلام) هم نتونه انجام بده، برای همین به ‌طرف کوه بزرگی رفتن و از ایشون خواستن تا از بین اون، شتر بزرگی رو بیرون بیاره، حالا بریم ادامه قصه رو بشنویم:

حضرت صالح (علیه‌السلام) که اینو شنید لبخندی زد، دستاش رو به‌ طرف آسمون بالا آورد و شروع به دعا کرد. هنوز دعای پیامبر خدا تموم نشده بود که کوه شروع به لرزیدن کرد، بعد هم شکافته شد، از بین سنگ‌ها یه شتر قرمزرنگ زیبا و بچه‌شتری کوچولو بیرون اومدن. همه بزرگای شهر از دیدن این منظره تعجب کردن و زبونشون بند اومد. اصلا نمی‌دونستن چی باید بگن.

قرار شد همگی پیش مردم برگردن و بگن که چه اتفاقی افتاده، ولی در بین راه یکی از بزرگای شهر، رو به بقیه دوستاش کرد و گفت: اگه ما بریم و این ماجرا رو به مردم بگیم، کسی دیگه ما رو قبول نداره، مردم هم به خدای صالح ایمان میارن، پس بهتره بگیم که این مرد، یه انسان دروغگو و جادوگره، این شتر هم فقط یه جادوی عجیبه، همین.

اونا با این تصمیم پیش مردم رفتن و همون چیزهایی که با هم قرار گذاشته بودن رو گفتن، یه عده از مردم که افراد دانایی بودن، می‌دونستن که هیچ جادوگری نمی‌تونه اینجور کار خارق‌العاده و عجیبی رو انجام بده، برای همین به حضرت صالح (علیه‌السلام) ایمان‌آوردن، اونا کم‌کم به مردم دیگه هم گفتن و هر روز تعدادی از مردم به خدای بزرگ ایمان می‌آوردن و متوجه اشتباهشون میشدن.

حضرت صالح (علیه‌السلام) بعد از این معجزه به مردم گفت: از امروز این شتر و بچه‌اش غذاشون رو از گیاهان بیابون تهیه می‌کنن، ولی آب رو از رودخونه‌ شما می‌خورن، از این به بعد، یه روز شما حق دارین از رودخونه استفاده کنید، یه روز هم شتر و بچه‌اش ازش آب می‌خورن، البته روزهایی که شما نمی‌تونین آب بخورین، این شتر بهتون شیر زیادی میده که می‌تونین ازش لذت ببرین.

بچه‌های گلم! این ماجرا انقدر ادامه داشت تا اینکه یه روز بزرگای شهر تصمیم خطرناکی گرفتن، اونا تصمیم‌ گرفتن تا با کمک هم اون شتر رو نابود کنن، آخه این‌طوری به مرور زمان دیگه کسی به یاد حضرت صالح (علیه‌السلام) نمی‌افتاد.

با این تصمیم نه نفر از افراد بدجنس شهر، یواشکی خودشون رو به شتر رسوندن، بعد با زدن ضربه‌های شمشیر و نیزه، شتر بیچاره و بچه‌اش رو از بین ‌بردن، اونا خوشحال و خندون گوشت‌ها رو بین مردم شهر تقسیم ‌کردن و به خونه‌هاشون برگشتن.

وقتی خبر این اتفاق به گوش پیامبر خدا رسید، پیش مردم اومدن و با ناراحتی گفتن: شما خیلی کار بدی کردین، اگه توبه نکنین و از کار بدتون پشیمون نشین، حتماً خدا عذابتون می‌کنه.

بعضی از مردم نادون که اینو شنیدن، شروع به مسخره‌ کردنِ پیامبر خدا کردن. حضرت صالح (علیه‌السلام) که دید مردم به حرفش گوش نمیدن، بهشون گفت: تا سه روز دیگه خدا عذابش رو براتون می‌فرسته، نشونه عذاب الهی اینه که شما روز اول رنگ صورتتون زرد میشه، روز دوم هم سرخ میشین، در روز سوم همگی سیاه میشین، بعد هم عذاب اصلی میاد، اگه کسی در این سه روز از کار بدش پشیمون بشه، خدا اونو می‌بخشه.

این حرفای پیامبر هیچ فایده‌ای نداشت که نداشت، مردم با اینکه می‌دیدن چهره‌هاشون زرد و سرخ و سیاه شد، از کار خودشون عذرخواهی‌نکردن، بلکه گفتن: حالا که قراره ما گرفتار عذاب خدا بشیم، پس پیش صالح میریم و اون رو هم می‌کشیم.

اونا با این تصمیم به سمت خونه حضرت صالح به راه ‌افتادن، اما ناگهان زمین شروع به لرزیدن کرد، از آسمون هم صدای رعدوبرق وحشتناکی شنیده شد، بعد از چند ساعت همه اون مردم نادون و لجباز زیر خروارها خاک و سنگ و آتش از بین‌ رفتن.

بله دوستای من! اینم عاقبت مردم لجباز قوم ثمود بود که با اینکه می‌دونستن کارشون بد و اشتباهه، ولی به پیامبر ایمان ‌نیاوردن و از خدا عذرخواهی ‌نکردن.

امیدوارم از شنیدن این قصه لذت برده باشین و با یه پیامبر دیگه خدا آشنا شده باشید.

تا یه قصه قرآنی دیگه، خدا یار و نگهدارتون.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 10 =
*****