سلام
من پسری هستم 21 ساله دانشجوی کارشناسی یه دختر رو دوست دارم یعنی دختر عمومه 2 سال ازم کوچیکتره دختر خیلی خیلی خوبیه میخوام بهش بگم که بهش علاقه دارم دوست دارم تا زمانی که موقعیت ازدواج رو ندارم که تقریبا میشه پنج سال دیگه باهاش ارتباط تلفنی داشته باشم و همدیگرو ببینیم و با هم بیرون بریم ولی اصلا به سکس فکر نمیکنم و مطمئن هستم که بعد از دوستی نیز فکر نخواهم کردم برام دوست داشتن از همه چیز مهمتره؛
من تاحالا با هیچ دختری دوست نبودم یعنی اصلا از دوستی بدون قصد ازدواج خوشم نمیاد بخاطر همین یه نفر رو پیش خودم انتخاب کردم که از فامیلهای نزدیک هستش دختر عمومه به همین دلیل کم و بیش از اخلاقیاتش و حجاب و قیافه و در کل از همه چیزش خوشم اومده حتی خانواده هامون تو یه سطح هستن،حالا چند تا سوال دارم ازتون،اولا:آیا دوستی قبل از ازدواج با این نوع فکر درسته؟ دوما :چجوری بفهمم که اونم نسبت به من علاقه داره شاید اون منو قبول نکنه؟ سوما:چجوری بهش بگم دوسش دارم چون زیاد رومون بهم دیگه باز نیست و هر دومون نسبت به هم خجالتی هستیم در ضمن چون نمیدونم اونم دوستم داره یا نه نمیتونم از کسی بخوام که بهش بگه؟
***جواب:
سلام
دوستی قبل ازدواج پیامدهای منفی داره چون اولا دلبستگی رو شدید میکنه و اگر به هر علت به هم نرسید کلی رنج فراموش کردن هم رو باید تحمل کنید وثانیا: وقتی رابطه طولانی میشه بخاطر برخوردها و حرفهایی که پیش میاد ممکنه سبب بشه طرفین علی رغم اینکه همدیگه رو دوست دارن فکر کنند به درد هم نمیخورن و در نتیجه حتی اصل ازدواج منتفی بشه ثالثا: ممکنه صحبتها و نگاهها گناه الود بشه و به همین خاطر کلی گناه توی نامه عمل دختر و پسر نوشته بشه (نگو که من اصلا اهل این کارها نخواهم بود بخاطر اینکه کسانی که اهل این کارها شده اند اولش همین فکرها رو میکردند اما بعدا وقتی کشش درونی شدید در اونا ایجاد شد به راحتی به سمت گناه رفتند) رابعا: رابطه گناه الود ممکنه سبب بشه که پسر به پاکی دختر شک کنه و بگه اگر پاک بود این رابطه رو قبول نمیکرد و در نتیجه از ازدواج با او صرف نظر کنه (بازم نگو چنین چیزی در مورد من غیر ممکنه چون چنین اتفاقی افتاده و پسری برای امتحان دختر بهش پیشنهاد رابطه گناه الود داده اما بعد که اون دختر بخاطر او قبول کرده و به گناه الوده شده پسر به پاکیش شک کرده) ،
بنا بر این کسی که قصدش ازدواجه راه خطرناک دوستی رو باید کنار بذاره و از راه درستش بره و راه درست ازدواج اینه که از طریق خانواده اقدام کنه تا هم به پیامدهای منفی دوستی گرفتار نشه و هم نظر دختر و خانوادهاش رو همزمان متوجه بشه
پس راه درست اینه که شما الان از طریق خانواده اقدام کنی تا هم بفهمی که اون دختر تو رو میخواید یا نه و هم متوجه بشی که خونوادهاش موافقن یا نه
شاید بگی که من قبل اینکه بدونم اونم منو دوست داره نمیخوام به خونوادهاش بگم اگر این طوره عرض میکنم : این کار بدون ارتباط دوستانه هم ممکنه شما میتونی قبل اینکه به خونواده بگی از طریق واسطه اقدام کنی که هم علاقه ات رو بهش اطلاع بده و هم ازش بپرسه که دوستت داره یا نه، این روش بهتره چون اگر خودت بهش بگی ممکنه خجالت بکشه و قبول نکنه یا اینکه اطمینان نکنه که قصدت ازدواجه و رد کنه که در نتیجه کارت مشکلتر میشه
پس اگر فهمیدی که اونم تو رو میخواد میتونی از طریق خانواده جلو بری و نیاز به 5 سال دوستی نیست که بعد بخوای ازش خواستگاری کنی بلکه این کار درست هم نیست چون ممکنه بعد 5 سال جواب رد بشنوی یا اینکه به هر علت دیگه متوجه بشی که نمیتونی باهاش ازدواج کنی و در این صورت احساس میکنی عمرت بی خودی تلف شده و فرصتها رو از دست دادی
شاید یگی که من الان که موقعیت ازدواج رو ندارم چه طور جلو برم؟ جوابش اینه که انجام ازدواج پول و شرایط میخواد، اما مسلم کردن اصل ازدواج که پول نمیخواد شما میتونی جلو بری و با مشورت خانوادهها اصل ازدواج رو مسلم کنی و بعد که شرایطتت جور شد برای مراسمات ازدواج اقدام کنی
موفق باشید
نظرات
بالاخره یه مطلب خواندم که یه جواب درست و حسابی به سوالش داده باشید و سوال و جواب بهم مربوط ب اشه:)
از کجا بدونم دوستم داره
دانشجوی ترم اخر کامپیوترم یه ساله یه دختر رو از دانشگاهمون دوس دارم دارم دیوونه میشم چه جوری برم بهش بگم دوسش دارم ؟ قصد دوستی اینا ندارم فقط میخوام بدونم باهام ازدواج میکنه یا ن چه جوری ازش خواستگاری کنم خدااااااااااااااااااااااااااااا313
سلام. این مطلب به نوعی پاسخ شما را بیان کرده و لینک دیگری هم تقدیم میشود: https://www.btid.org/fa/news/48860
اجمالا بدانید بهتر است از طریق خانواده و یا یک واسطه مورد اعتماد در دانشگاه به صورت رسمی، قضیه را دنبال نمائید.
اما اگر احیانا کسی نبود که شما را کمک کند، در زمان و شرایطی مناسب صرفا در قالب کسب اجازه برای انجام خواستگاری با ایشان همصحبت شوید و بعد از موافقت اولیه، بررسی شرایط را در زیر نظر خانوادهها دنبال کنید.
موفق باشید.
منو ببین باید اول باهاش سکس کنی ببینی شرایطش خوبه بعد ازدواج
معرفت در گرانيست به هرکس ندهند.. پر طاووس گران هست به کرکس ندهند.....
برو بهش بگو دوست دارم بعد جواب میده اونم اررررررره❤️
من میخامش عاشقشم چیکار کنم اگه زنم نشه حا اینو بگو کسافت خودکشی میخای بکنم حا
سعی کن اخلاق و ادب داشته باشی
اینجوری برکت وارد زندگیت میشه
عقلتون هم بهتر کار میکنه
اگر یه دختر عاشقت بشه واسه رسیدن به تو کوه رو هم کنار میزنه.... ولی اگر عاشقت نباشه کوه رو هم برداری واسش فرقی نداره.... تو جاده یک طرفه قدم نزار.... اول از همه عمرت هدر میره دومش زود پیر میشی سومش نسبت به اونایی که خاطرت رو میخوان کور میشی ... دنیا جای لیاقت هاست..... نه جای رسیدن ها.... باز با باز.. کبوتر با کبوتر .. همجنس با همجنسش کند پرواز..... چرا آدم با کسی نباشه که بشه کل داشته هاش و واسه اون هم تو نشی کل داشته هاش.... چرا عشق باید وقتی باشه که مجبور باشی همه کار کنی تا قلب یکی رو بدست بیاره ..... بدست آوردن یه قلب بی منت یه افتخار بزرگه. چون اون قلب تنها افتخارش فقط بودن با تو بوده و باعث شده فکر کنی بی منت بدست اومده.... پس پسر خوبی واسه خودت باش و غرورت رو واسه یکی مجبور نکن که بارها و بارها بشکونی.... وقتی به حرفم می رسی که اگه بخوای خاستگاری یکی دیگه که نسبت بهش غرور داری ابراز علاقه کنی اونوقت میفهمی چقدر زشت بوده کارت که از یکی با التماس و تمنا خاستگاری کردن ....... روزی میفهمی.... خیلی ها رسیدن ما هم رسیدیم تو هم می رسی...... قرار نیست تا آخر عمر تاوان راه اشتباه رو داد....
سلام من یه پسریو دوست دارم خیلی دوسش دارم عاشقشم اما چون اشناست نمیتونم بهش بگم دوستت دادم نمیدونم چکار کنم من خیلی دوسش دارم ولی احساس میکنم که اون منو نمیخواد نمیدونم شایدم بخواد چکار کنم؟؟؟؟؟یه راه حل بگین بهش بفهمونم عاشقشم!!؟؟
نامه رمزی بنویس، چند خط مرتبط، اول هر خط یک کلمه ای که بخشی از حرفت باشه
کلمات اول هر خط رو کنار هم بچینی یک جمله درست میشه، اینجوری بصورت رمزی حرفت رو
میرسونی
سلام راستش منم مثل توام .عاشق پسر خالم شدم البته همه مارو واس هم میگفتن ولی چون فاصله سنیمون 11ساله گفته میترسم به مشکل بر بخوریم اون حرف آخرشو زده ولی من دوسش دارم امروز زده بود به سرم که بهش بگم ولی جلو خودمو بازور نگه داشتم .به نظر شما فاصله سنی خیلی مهمه من 19سالمه اون 30ولی اصلا 30 بهش نمیاد کوچیکتر دیده میشه؟؟؟
چه ایرادی داره .. مهم شعور و معرفت و درک و اخلاق و احترام و اعتماد و از همه مهمتر صداقت هستش ..... برید داخل سایت ها آمار بگیرید تا 15و 20 سال اختلاف هم هستش.... اگر تفاهم دارید از نظر درک و فهم ... و به صداقت پسره ایمان داری .. بهش پیامک کن که دوسش داری... مگه جرم هست... تو آزادی ابراز محبت قلبیت رو بازگو کنی....
فاصله سنی مهم نیست مهم دوس داشتن
فاصله سنی مهم نیست مهم دوس داشتن
به یه نفر با اعتماد بگو بره طرفش و نظرش رو همینجور علکی بیاد در مورد تو بپرسه و بگه واسه ازدواج به نظرت کیس مناسبی نیست... به یه همراز بگو به عمه یا خاله یا.... خانوم سن بالا باشه و باهوش و زیرک .... آخر یه عکسالعملی نشون میده..... بعد که فهمیدی اگر خوب بود... بعده یه مدت تصادفی یه پیام واتساپ بده تبریک عیدی یه مناسبتی.... مگه حتما باید پسر از دختر خاستگاری کنه.... مگه دختر جماعت حرف واسه گفتن نداره....
دل بسته دختری شدم که خواهر دوستم است 1شرایط ازدواج را ندارم تا یک سال دیگه 2میترسم خاستگار بیاد براش
چیکار کنم حالا
سلام. پاسخ شما به زودی در این آدرس:
http://btid.org/node/147387
نترس.... چیزی که ازآن تو باشه.... هزار تا چرخ هم بخوره به تو خواهد رسید... به خدا ایمان داشته باش و توکل کن بهش.... و تلاش کن... و از خواهرت بخوا تو رو هر از گاهی با یه اتفاقی وسط بکشه و در موردت و راه هایی که داری میری و ویژگیها ت با اون حرف بزنه اگر دوست داشت در موردت بدونه خب مطمعنا کنجکاو میشه.... قضیه فیثاغورث یا نظریه اینشتین که نمیخوای اثبات کنی یه ذره فکر کنی هزار تا راه هستش واسه اثبات کردن خودت به اون ..... اینطوری کم کم با اراده قدم های بعدیت رو هم بر میداری..... البته خواهرت باید زیرک باشه و عکسلعمل دوستش رو درک کنه ..... این روش رو یه دختر 16 ساله هم میتونه پیاده کنه.... یه بار تصادفی عکس تو رو سر یه مسئله تصادفی نشونش بده. ... خیلی سخت نیستاااااا فقط یه ذره فکر میخواد ... نمیخواد شرلوک هلمز شد ... ولی تو خودت رو حتما اثبات کن و قدم بردار و از برنامه هات کل خانواده رو در جریان بزار..... و به سوی هدف هات حرکت کن.... چون واسه دخترا اهداف و نتایج مهمه و اراده پسرا ..... و خیلی چیزای دیگه که باید بهشون فکر کنی..... از مغزت کار نکشی فردا پس فردا باید آکبند تحویلش بدی...
چطوری بفهمم یه پسری واقعا دوسم داره؟
سلام لطفا این مطالب را مطالعه بفرمائید:
http://btid.org/node/135870
http://btid.org/node/126073
http://btid.org/node/90062
و اگر بازهم سوال باقی بود آن را در اینجا ارسال نمائید:
https://www.btid.org/fa/node/add/forum
حتما باید خودش رو بکشه تا اثبات بشه... حرفایی می زنید.... دوست داشتن واقعی وقتی مشخص میشه ... با هم دیگه در تماس و رفت و آمد باشید و اینکه در طول ارتباطاتتون کم کم متوجه میشید اون شخص سوال هایی رو ازتون میپرسه ممکنه تکراری باشه ولی واسه اون خیلی اهمیت داره .. مثل العان کجایی... چه کار میکنی... فردا برنامه ت چیه... مواظب خودت باش.... آرامش خودت رو حفظ کن... شبت خوش ... و خیلی چیزای تکراری و تکراری ک مدام در حال گفتن و شنیدنش خواهی بود ... واسه کسی که عاشق شما باشه تکراری وجود نداره ... هر لحظه ک بیشتر ازتون اطلاع پیدا میکنه بیشتر عاشقتون میشه ... و در صداقت در رفتار و اخلاق تون داشته باشید و خود واقعی تون باشید و واسه ش نقش بازی نکنید.... با گذشت زمان بیشتر میفهمید که اون دوست داره شمارو و ویژگی هاتون رو بیشتر بشناسه.... البته این پیش گفتار مربوط به اونایی میشه که عشق و عاشقی رو خیلی عارفانه و شاعرانه جلو می برن و از ته قلب واسه هم مایه میزارن..... اگر منظور شما همچین دوست داشتنی هست.... که اصلا نیاز به توصیف نداره ... چون قلب انسان ناخودآگاه واسه شریک زندگیش به تپش می افته و همیشه در فکر اینه که راه مناسبی برای خوشحال کردن طرف مقابلش پیدا کنه..... وخیلی چیزای مرتبط دیگه...... اما بعضی ها هم هستن که واقعاااا دوستتون دارن ولی ازبس مغرور هستن نیازی نمیبینن خودشون رو ثابت کنن.... این دیگه برمیگرده به شما ک بخواین قبولش کنید یا نکنید.... دیگه عشق و عاشقی هم درجه بندی داره.... از لول 1تا20 مثلا باشه..... همه که در حد لیلی و مجنون یا شیرین و فرهاد که نمیتونن ظاهر بشن...... ولی یه ذره خودتون به قلبتون مراجعه کنید و یه ذره درک داشته باشید و رفتارش رو بفهمید به نظرم کار خیلی سختی نیست..... آدمایی که دنبال عشق خیلی واقعی هستن بماند که خودشون هم باید آهن آب دیده شده باشن تا الان..... چون عشق یه احساس قلبی هستش. ... طرف خودش خواه و ناخواه به اون درجه می رسه که دوست داشتن طرف مقابلش رو درک میکنه ...... این درک کردن وقتی اتفاق می افته که چقدر خواستی فکر کنی و چقدر وقت گذاشتی و رفتار و افکار طرف مقابلت رو مورد برسی قرار دادی...... اینجا 60تا70 درصد به توان قلبی و عقلی خوده شما برای درک کردن طرف مقابلتون نیاز هست.... بماند که طرف مقابلتون با چه توانی داره خودش رو اثبات میکنه..... چون دخترا معمولااا بیشتر بیکارترن در جریانات عشق و عاشقی.... پسرا مجبورن دنبال حل کردن کل مشکلات و محالات باشن.... پس زحمت یه مقدار فکر کردن.رو به خودتون بدید .... موفق باشید
پسر عممه خیلی دوسش دارم چحوری بش بگم
بهش نگو اگه بگی میره
وقتی به یکی ثابت کردی دوسش داری منتظر رفتنشم باش
خیلی احمقانه و بچه گانه هست جوابتون.... مشخصه سن تون کم هست .. یا اصلا در جریان دو طرفه بودن عشق و عاشقی نیستید.... عشق و عاشقی درک و فهم میخواد.... اگر متقابلا طرف مقابلت درکت کنه مطمعنا اونم عاشقت میشه .... اگر نتونه درکت کنه .. خب دست خودش نیست ... اونم اهداف دیگه ای رو دنبال میکنه.... و نباید ناراحت شد.... ممکنه اون بعد از شما به کیس بهتری برخورد کنه ... ولی مطمعنا واسه مثل شما دلتنگ میشه..... چون بعضی اتفاقات دنیا تکرار نشدنی هستن ..... آدمی با گذشت زمان و بالا رفتن سن میفهمه چرا اینقدر انتخاب های اشتباه داشته .. و دیگه کاریش نمیتونه بکنه و باید با همون انتخاباش تا آخر عمرش بسوزه و بسازه.....
ما عاشقا ک مزه عشق و عاشقی رو زودتر از هم سن و سالامون فهمیدیم ... همیشه در مواجهه با کسی ک عاشقش شدیم.... خودمون رو مثل یه فرشته نجات یا پیام آور عشق می دونستیم وهمه ش سعی می کردیم به طرف مون بقبولونیم که اون داره اشتباه میکنه و اگر فکر کنه میفهمه ما درست میگیم ...... ولی عشق یه طرفه مثل جاده یه طرفه هست..... جهادی هم باشی یا داوطلبانه جایی قدم بزار و عاشق شو که عشق طرف مقابلت ثابت شده باشه و تمایلاتش..... شما دخترا در جریانات عاشقانه بیشتر آسیب می بینید و زودتر از چشم می افتید.... پس خیلی احتیاد قلب تون و احساساتتون رو کنید... موفق باشید و رستگار
سلام. مشکل منم تقریبا مثل مشکل دوستان دیگه هست.
من 21 سالم تموم شده و یه سال دیگه درسم تموم میشه... یکی دو سالی هست که به ازدواج جدی تر از قبل فکر می کنم و از شروع همین فکر کردن یه جورایی دختر مورد علاقم رو که دختر خالم باشه پیدا کردم.اون الان 4 سال ازم کوچیک تره. اما واقعا نمیدونم که اولا بگم اصلا یا نه و دوما چجوری بگم و اگه مطرح نکنم میترسم دختری با این کمالات و وجنات رو از دست بدم.اینم بگم که من کلا یک خاله دارم که یه دختر داره و یه پسر که رابطم باهردوتاشون خوبه و باهم جوریم. من و دختر خالم در کل با رابطه ی خوبی هم که باهم داریم شرع و عرف رو هم رعایت میکنیم.
جواب بالا در کل جواب خوبی بود. ولی من اصلا روشو ندارم که بهش بگم و اینم بگم که واقعا نگرانم که دیر بشه. فقط میخوام بدونم که نظرش در مورد این موضوع به من چیه... لطفا کمکم کنید
از خانوادت درخواست کمک کن به خاله ات بگو
من که فکر میکنم بهترین راه همینه
ولی قبلش مصمم و جدی باش و بر خدا توکل کن.
سلام مجدد... حالا بعد از این که من سوالمو مطرح کردم همه اومدن و سوال میکنن و فقط یه نفر جواب داده به من.... البته حق دارن چون کسایی که بیشتر سوال دارن برای جواب سوالشون تو این سایت میان... ولی خواهشا اگه فکری با ایده ای راجع به سوالم دارین بگین... ممنون
اصلا مکان طرح سوال اینجا نیست بلکه اینجاست:
https://www.btid.org/fa/node/add/forum
انجمن گفتگوی سایت هم اینجاست:
https://www.btid.org/fa/forums
توهین نمیکنم
ولی اکثر پسرا به دنبال دوسداشتن هیچکس نیستن ...
موافقم... لایک داری
منم توهین نمیکنم
اکثرا دخترا به دنبال رسیدن به یه تفاهم عادلانه نیستن 80 درصد از طرف پسر و 10 درصد از طرف دختر و 10 درصد هر چه خدا بخواد... اینم مفهوم دوست داشتن شماست
سلام دوستان من یه پسرم تنهام و خسته یک بار هم خودکشی کردم و خواستم بگم از هرجور عشقی صحبت کنین من تجربش کردم و اینکه عاشق دخترعموم هستم و هم سنیم و از جهتی خانواده مذهبی داریم نمیتونم بهش بگم عاشقشم و از جهتی ترس از نه گفتنش داشتم واقعا و یه سری داستان ها پیش امد که باعث خودکشیم شد و خدا خواست زندگیمو ادامه بدم از اون موقع از دخترها بدم میاد تا الان که نظرم عوض شد یه یک ماهی هست دنبال دختر مورد علاقم میگردم دختری که مثل خودم تنها و خسته باشه و درکم کنه و درنهایت بگم فعلا سیگار تنها هم دم منه و دوسش دارم.یاعلیū
من پسری رودوس دارم بهش هم گفتم اما هیچ عکس العملی نشون نمیده توروخدا کمکم کنین
منم عاشق پسرخالم شدم البته اونم بدش نمیاد از من چون فاصله سنیمون 11ساله میترسه میگه به مشکل برمیخوریم .ولی من چون دوسش دارم اصلا به تفاوت سنیمون نگاه نمیکنم یه مدت خواستم از ذهنم بیارم بیرون ولی نشد وقتی فکر میکنم مثلا با یه دختر دیگه ازدواج کرده دیوونه میشم ...
همش فکر میکنم شایدم دوسم نداره آخه کسی که یکو دوست داشته باشه چه جوری میتونه به همین راحتی فراموشش کنه ؟؟
حالا زده بود به سرم که بهش بگم دوسش دارم ولی نمیتونم...
سلام من یه بار ازدواج کردم و ۷ساله جدا شدم و یه دختر عمو دارم که از خودم دو سال بزرگتره و اونم ازدواج کرده و به تازگی ها جدا شده.علاقه من نسبت بهش بر میگرده قبل از ازدواج من و خودش بوده الان به تازگی ها که بعد از مدتها دیدمش باز عاشق شدم البته بعد از ادواجم هم دوسش داشتم ولی نمیشد.ولی الان هم اون مجرد شده و هم من فک کنم اگه بتونم بهش بگم که چه قد دوسش دارم شاید بشه از دوباره یه زندگی جدید تشکیل بدم.ولی مشکل من اینه که نمیتونم بهش بگم یا بهتر بگم نمیتونم سر صحبت باهاش باز کنم یکی روم نمیشه و یکی دیگه هم خجالت میکشم که بخوام بهش بگم واقعا دوسش دارم.و اینکه هر زمان که تصمیم میگیرم که بهش بگم با خودم میگم الان اگه بهش بگم خرابم میکنه یا بد برخورد میکنه با هام یا جوابش منفی رو همین حساب پشیمون میشم حرف دلمو بزنم.ممنون میشم کمک کنید که چه جوری بهش بگم که دوسش دارم.
واسطه مورد اعتماد و زیرک ..... یا شخصی بی انگیزه و بی ربط حرف تو رو پیشش بزنه.... چون هر چی باشه... فضول زیاد هست ... و گاهی اوقات یه فضولی یه تلنگر کوچک واسه یه انگیزه بزرگتر به حساب میاد ...... راهکار سوم با خ.دت
سلام
من ١٦ سالمه و تو روستا زندگی می کنم
با یه پسری در فضای مجازی آشنا شدم و اینکه
همشه به من میگه عاشقتم و دوستت دارم و
حرفای عاشقانه میگه
پسره تو شهری که نزدیک هم هستیم
میگه دوستت دارم میام با خونوادت حرف میزنم
من در جوابش چی باید بگم
راهنمایی کنید لطفا........
.....
سلام. پیشنهاد میدم نظراتی که در زیر این سوال نوشته شده را خوب بخوان و حتی خودت هم در بحث شرکت کن
http://btid.org/node/150184
بی خیال.... ما تو فضای حقیقی مشکل داریم... و این همه درب و داغون و شکست و.... فقط مونده فضای مجازی....
یک کلام داره خنگت میکنه!!!!!
سلام
ممنون
.
.
.
ولی من هنوز با پسره در رابطه هستم.
یه روز که بهش پیام دادم بهم گفت امروز اعصابم
خورده منم گفتم چی شده چرا. بعد
در جوابم گفت چیزی نگو که یه چی میگم.
منم دیگه تا روز بعد بهش پیام ندادم که خودش پیام
داد . گفت چرا امروز بهم پیام نمیدی میبینمت آنلاینی ولی پیام نمیدی بهم میگه با کی چت میکردی
بهم شک داره ولی واقعن من به غیر از اون با کس دیگه ای نیستم . به من همیشه میگه خیلی آنلاین نباش
چون سرکار میره و پیش باباش کار میکنه یه ساعتی رو مشخص میکنه و میگه این ساعت با هم چت کنیم.
لطفا دوباره راهنماییم کنید .
ببخشید اینقدر رک میگم
گوسفندهایی مثل من و تو بخاطر احمق بودنمون باید نابود بشیم
آرع بخدا
اولین بارم که با یه پسری که میگه واقعن دوستم داره
حرف میزنم همه پسرا این حرف رو میگن ولی این
خیلی جدیع. ما دخترا همه زود باوریم ولی بعضیا
هستن که با چند بار تجربه خودشونو پیدا کردن
ولی من که برای بار اولمه و میدونم که وابستش
نباید بشم اینجوری واقعن خودمون ضربه میبینمیم
پسرا خیلی راحت فراموشمون میکنن ولی ما نع.
ما در جریان عشق و عاشقی .... فریب خورده نداریم ..... انتخاب اشتباه داریم..... شاید بارها و بارها از خودمون بپرسیم چرا ما... چرا من... چرا باید گرفتار همچین چالشی بشم.... من ک خوب بودم .. من ک فقط خوب بودنش رو میخواستم.... ولی محال تر از اون حرفاتون.... صداقت در نگفتن و ندیدن کل ماجراست و بستن چشم بر نقاط ضعف و قسمت های تیره روابط هستش ..... ک کم کم و بعداز مدت ها مجبورتون میکنه و مجبورتون کرده که خودتون رو فریب خورده بنامید...... ولی حقیقت اون چیزی هست که خودتون می دونستید ولی با پافشاری قلب خودتون داخلش قدم گذاشتید..... معمولا به کسی میگن فریب خورده که رفیق 30 ساله ش پشتش رو خالی کرده .... که در قرن 21 همچین افرادی رو به اعتماد داشتن بی جا حتی مقصر هم میدونن..... دیگه شما ک در جریانات عشق و عاشقی فریب خورده بدونید.. . که خیلی باید مسخره باشه..... خودتون با اراده خودتون و با قلب خودتون و با پوشاندن اصل حقیقت درش قدم گذاشتید ..... و چون به بمبست رسیدید.... خودتون رو تازه به محکوم بودن توجیه کردید..... در حالیکه زودتر از اون بهش رسیده بودید..... الله اعلم.....
سلام منم یکی رو خیلی دوست دوست بچگیمه اونم توبچگی خیلی دوسم داشت الانو نمیدونم چون خیلی خجالتی هست منم دیواته وار دوسش دارم چیکارکنم میترسم ازدستش بدم از باکسی دیگی ازدواج کنه من دیگه فک نکنم بتونم به زندگیم ادامه بدم لطفا لطفا راهنمایی کنید
من 15 سالمه ودختر خالم دوسش دارم 17 اون تا حالا چند تا خواستگار داشته بخاطر همین میخواهم زود بهش بگم که دوسش دارم ولی خجالت میکشم بهش بگم نمی دونم چکار کنم
منعاشقپسریهستمکهآشناهه
نمیدونموریبشبگمکمکمکنیداونتاحالاخیلیرلزدهوهمهدخترهاهممیخانش
سلام
من ۱۷ سالمه و میشه گفت از کلاس اول یه دختری رو دوس داشتم البته طبیعتا اونموقع جدی نبوده چون هنوز بچه بودم ولی الان واقعا دارم اذیت میشم چون خیلی خیلی دوسش دارم (در حدی که اصلا به خودم اجازه نمیدم فکر منفی در موردش داشته باشم ) و چون خونشون نزدیک خونه ی ما هست و اصولا خانواده ای هستن که با بقیه راحت جوش میخورن اگر ببینم خانواده ای که پسری تقریبا همسن با اون دختر داره خونشون رفت یا حتی اگر ببینم دختر مورد علاقه ام با پسری که حتی ممکنه از آشناهاشون باشه حرف میزنه واقعا حرص میخورم به خاطر همین موارد مدتیه که میخوام بهش ابراز علاقه کنم ولی روم نمیشه.......
لطفا راهنماییم کنید....
سلام
من ۱۵سالمه دقیقا مشکل شما رو دارم از کلاس اول پسری رو دوست دارم و همسایمونه می خوام بهش بگم که دوستش دارم اما نمی تونم
سلام پسری دانشجوی ترم ۲ کارشناسی هستم.
چند ماهی میشه که به هم میرسیم علاقه خاصی پیدا کردم. حالا نمی دونم غرور یا ترس یا خجالت که باعث میشه نتونم جلو برم و احساس آرامش بگم. احتمال میدم دلایل زیر داشته باشند:
۱. شایداون تو رابطه با یکی دیگه باشه.
۲. شاید منو دوست نداشته باشه( من خیلی اونو از خودم بالاتر می دونم نمی دونم چرا؟)
۳. بگه نه و غرورم له شه.
۴. باره اول منه اخه
۵. شاید عقلم میگه تصمیم درستی نمیگیری
( آخه تفاوت های زیادی داریم. من آرومم با اعتماد بنفس کم و معتقد اون ظاهرابرعکس)
۶. اون دوستای زیادی داره که دختران و با هم میرن دسته جمعی کافی شاپ سینما وخواهر شم خیلی دوست داره.
۷. شاید اگه بگم بزاره بره.
آیا میتونی منو بپذیره با وجود این همه دوست که شاید باعث محدودیتش بشه بین دوستاش؟
آیا دخترها هم عاشق میشوند؟آخر این رابطه به نظر شما به کجا ختم میشه؟
احساسمو بشبگم و یاغیر مستقیم بهش بفهمونم؟
یاعلی ۳۱۳
سلام. سوال شما در اینجا بررسی خواهد شد http://btid.org/node/151764
بهش بگی بهتره چون اگه نگی باوجود همه این احتمالات بازهم میره اما اگه بگی بعدا عذاب وجدان نمیگیری که چرانگفتی جواب نه شنیدن بهتره تا اینکه ندونی به خداتوکل کن وبگواره دخترا هم عاشق میشن
دوسش دارم
خب باید بگم اینا چون خودم فهمیدم خب اگر دختری شما را دوس داشته باشه یا میترسه بش نه بگی یا بت میگه اما یک پسر اگر واقعا دوس داشته باشه نمیره مثل بز تو چشم دختر نگاه کنه بلکه میترسه بگه به 3 دلیل
1.میترسه بهش نه بگه و خجالت زده شه
2.میترسه از دوستی با خودش زندگی دختره ب هم بخوره
3.ترس های بیمورد ک حال ندارمخ بگم مجبور میشم 100 تا عدد بگم :|
من ازبچگی ازیکی ازپسرای فامیلمون متنفربودم شدید ولی ازکلاس دهم احساس کردم حسم نسبت بهش عوض شده من الان کنکوری ام ومیرم دانشگاه بخاطر اینکه ازعشق ودوست داشتن پسرا خوشم نمیاد سعی کردم ازهمون اول فراموشش کنم باامسال ۳سال گذشته تاحدی موفق بودم ولی وقتی میبینمش انگار هیچ تغییری اتفاق نیفتاده وبعد از دوروز برمیگردم به حالت عادیم احساس میکنم دچار دوگانگی حس نسبت بهش شدم و الان هم همه میگن که قراره منو برا اون بخوان اصلا نمیدونم چکارکنم دیگه نمیدونم که دوسش دارم یاازش بدم میاد ممنون میشم کمکم کنید
سلام
من ی پسری رو دوست دارم اما نمیدونم چطوری بهش بگم
اون چن بار بهم ابراز علاقه کرد هنوزم دوسم داره منم اونو دوست دارم اما نمیتونم چطوری بهش بگم ک دوسش دارم لطفا راهنماییم کنید ..ممنون
سلام من چند مدت قبل با یه پسری تو گروه فضای مجازی اشنا شدم و عاشقش شدم و الان هشت ماهه که صبر کردم مطمئن بشم و مطمئن شدم اما متاسفانه خفته پیش خودش گفت ک عاشق شده و ما اون شخصو نمی شناسیم و من می ترسم اگه بهش احساساتمو بگم دوستی سادمون هم بهم بخوره به نظرتون بهش بگم یا نه؟
سلام من عاشق پسر خاله امم
یه بار بهم پیشنهاد داد قبول کردم.ولی باهام سکس کرد و ولم کرد
الان دوباره بهم پیشنهاد داده اما میترسم کار قبلاشو تکرار کنه؟؟؟نمیدونم چیکار کنم؟خیلی دوسش دارم
خوشبحالش که دستمال کاغذی خوب و بی ارزشی مثل تو رو داره!
من دختر داییم را دوست دارم زهش گفتم تو پی وی گفت منم دوست دارم یکم حرفیدیم بعد دو هفته رفته به مامانش گفته اونم به مامان من گفتهالان دوسش دارم من برم پی ویش بگم دوست دارم دوباره؟؟ لطفا زود جواب بدید
سلام. سوال شما به زودی در این آدرس بررسی خواهد شد:
http://btid.org/node/156727
سلام.امیدوادم حالتون خوب باشه.من با یکی از اقوام پسرمون از بچگی با هم بودیم و خب من از زمانی گه یادم میاد دوستش دارم.ولی از اینکه بفهمه و عکس العملش چیز دیگه ای باشه میترسم.از طرفی یکی از اقوام دورمون و اون با هم یه رابطه خیلی راحت و نزدیک دارن و من نمیتونم به خاطر جو خوانواده ام ازش بخوام که بهم بگه چه ارتباطی باهم دارند.رابطه ی بد منظورم نیست فقط خیلی باهم راحت و جورن.و خب این اذیتم میکنه به حدی که حتی از ارتباط چشمیم باهاشون میترسم و سعی میکنم ازشون دور باشم تا این موضوع رو نفهمن و در اینباره استرس دارم.نظرات شمارو هم که مطالعه کردم از ازدواج نوشته بودید ولی خب ما هر دومون سن کمی داریم مثلا شونزده هفده.و اینکه دوست ندارم خودم کسی باشم که به دوست داشتنش اعتراف کرده.دوست دادم اول حس اون رو بدونم که اگه اون به من این حس رو نداره ازش دوری کنم.خیلی سعی کردم فراموشش کنم اما چون شرایط خونوادگیمون به نحوی هست که حداقل هفته ای یکی دوبار میبینمش احساس میکنم غیز ممکنه.و این رو هم بگم که رابطمون باهم خوب نیست یعنی از روبه رو شدن باهاش واهمه دارم حتی در حد سلام علیک.لطفااا راهنماییم کنین.ممنونم،
سلام؛
من 19 سالمه و یه 2 ماه دیگه میرم تو 20 سال و رشته ام کامپیوتره و اینکه یه چن ماهی هستش از یه دختر همکلاسی دانشگاه خوشم اومده و میخوام بگم که بهش علاقه مندم ولی هر کاری میکنم نمیتونم من کلا با دختری نبودم و اگر هم بخوام باشم واسه ازوداجه فقط و فقط و فک میکنم اونم یه جورایی فهمیده از رفتار و حرکاتش نمیدونم شاید من بد برداشت کردم ولی به هر حال میخوام بهش بگم و نمیتونم و شنیدم دوباره میخواد کنکور بده و بره تجربی بخونه و از این میترسم که باعث خراب شدن درس خوندش بشم و سرنوشتشو خراب کنم حالا من گیر کردم این وسط خواهشا راهنمایی کنید
سلام می دونیدچی یه من یکی رودوست دارم خب توانستافالووش کردم خیلی ازخوشم اومده خیلی هم خوب است دکترهم هست حالا چ طوربههش بگم من دوستش دارم می خوام مال خودم بشه
چیکار کنم
سلام ی صوال داشتم من ی پسریو دوساله دوست دارم فامیل دورمون هست خیلی کم همو میبینیم و وقتی هم میبینمش خیلی استرس میگیرم اصلن خودم نیستم اون س سال ازم بزرگترح منم ۱۶ سالمه چون خیلی خجالتیم اصلن نمیتونم حسمو بهش بگم ولی فکر کنم از رفتارام فهمیده دوصش دارم چیکار کنم بهش بفهمونم؟
سلام من دختر عمم رو خیلی دوست دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم از طرفی هم عمم خیلی حرف میپرونه و یبار نمیدونم به شوخی یا جدی گفت تو باید داماد خودم بشی اون موقع من اصلا تو فاز دختر عمم نبودم اما بعد چند مدت خیلی علاقمندش شدم اون با من خیلی راحته منو مثل داداشش میدونه اما من بهش علاقمندم روم نمیشه بهش بگم دوسش دارم.لطفا راهنمایی کنید. محمد 22ساله
لازم به ذکر هست از 16 سالگی عاشقشم اونم 1 سال ازم کوچیکه
سلام علیکم
از حضور شما و اعتماد به ما تشکر می کنم
سن 22 سالگی میتونه برای ازدواج مناسب باشه به شرطی که با فرایند ازدواج و شرایط و تناسبها در ازدواج آشنایی داشته باشید و نسبت به خودتون هم از خودشناسی خوبی برخوردار باشید. برای آشنایی بیشتر با این مسایل میتوانید به این لینک ها مراجعه نمایید: «راهکارهای ازدواج موفق» و «دور خیز برای ازدواج»
همچنین مطالعه کتاب «مطلع مهر» نوشته «امیر حسین بانکی پور فرد» بسیار مفید خواهد بود که به شما پیشنهاد میکنم حتما مطالعه کنی.(نسخه الکترونیکی کتاب در اینترنت موجود است).
اما در مورد اینکه فرمودید « من بهش علاقمندم روم نمیشه بهش بگم دوسش دارم » نکاتی عرض میکنم:
آیا صرف علاقه و داشتن حس کافی است؟ آیا مسایل دیگر هم بررسی کرده اید که آیا با هم تناسب دارید یا نه؟ صرف دوست داشتن نمیتونه ضامن ازدواج موفق باشه. چه بسا شما اونو دوست داشته باشید و بهش دل ببندید اما بعدا با مخالفت خانواده مواجه بشید و یا اینکه شرایط همو نداشته باشید و امکان ازدواج فراهم نشه و چون به هم دلبسته شده اید بعدا دچار شکست عاطفی شوید.
بنابراین قبل از اینکه بخواهی نسبت به او ابراز عشق و علاقه کنی مناسبتر این است که این حس و علاقه و قصد ازدواج را با مادر یا پدرمطرح کنی اگر هم برات سخته و نمیتونی آن را با خواهر یا عمه یا هر شخص دیگری که باهاشون راحت تری در میان بگذار تا با چدر و مادرت درمیان بگذارند بعد از جلب موافقت پدر و مادر این مساله توسط پدر و مادرتون با خانواده عموت در میان گذاشته بشه سپس مراحل ازدواج را پله پله جلو ببری، در این صورت موفقیت شما در رسیدن به دختر عمو بیشتر خواهد شد و علاوه بر آن در مسیر صحیح خودش خواهد بود و به ازدواج موفق نزدیکتر می باشد.
اگر در این میان با مشکلاتی مواجه شدی میتونی همینجا مطرح کنی تا راهنمایی های لازم را دریافت کنی.
موفق باشید
سلام من ۱۷سالمه عاشق یه دختر شدم که ۱۵سالشع میترسم بهش بگم چون میبینی به خانواده ش گفت نمیدونم چیکار کنم لطفاً یکی کمک کنه
با سلام به شما کاربر محترم
احساس و علاقه ای که در شما بوجود آمده قابل درکه، ولی با بیان کردن احساستون به طرف مقابل دنبال چه چیزی هستید؟ آیا دنبال صرفا یه رابطه هستید؟ اگر دنبال رابطه هستید، ما اصلا چنین رابطه ای رو توصیه نمی کنیم؛ چون تبعات بدی داره و باعث به انحراف کشیده شدن طرفین میشه! اگر هم دنبال یه رابطه سالم برای ازدواج هستید؟ خب آیا در حال حاضر شرایط ازدواج رو دارید؟ چقدر این تصمیم تون برخواسته از احساساتتون هست و چقدر منطقیه؟ چرا اصلا چنین موردی رو انتخاب کردید؟ اگر درباره تبعات و پیامدهای کاری که می خواهید بکنید فکر کنید، کمتر دچار خطا و اشتباه می شوید و گرنه بعدا گرفتار مشکلات عدیده ای می شوید.
امام علی(علیهالسلام) فرموده است: «آن که در عاقبت کارها دقيق شود از گرفتاریها مصون میماند.»[شرح غررالحکم، ج5، ص346]
اما اگر هم واقعا تمام شرایط رو بررسی کردید و قصدتون ازدواجه، ابراز علاقه شما به اون مسئله ای رو حل نمی کنه! جز اینکه یه مشغلویت ذهنی برای شما و طرف مقابلتون ایجاد می کنید. پس باید چکار کرد؟ بهتره اگر واقعا نیتتون خیر هست با خانواده خودتون مطرح کنید و ببینید چقدر خانواده برای این کار با شما همکاری می کنند؟ طبعا عدم همکاری خانواده در این زمینه نمی تونید قدم از قدم بردارید و ابراز علاقه شما هم هیچ سودی نخواهد داشت جزاینکه مشغولیت ذهنی برای طرفین بوجود میاد، اگر نگیم که این کار شما می تونه بازخورد منفی هم داشته باشد و طرف مقابل احساس کنه که شما نیت بدی از این ابراز علاقه داشته باشید که دراون صورت یک تصویر منفی از خودتون در ذهن طرفتون ایجاد کردید. بنابراین توصیه می کنم منطقی تر به این مسئله فکر کنید و ببنید چقدر این کارتون برخواسته از یه احساس زودگذره و چقدرش منطقیه وبعد اگر هم مصر بودید و نیت خیری هم داشتید با خانواده مشورت کنید و درنهایت با همکاری خانواده تصمیم گیری کنید در غیراینصورت با مشکلات عدیده ای مواجه خواهید شد.
موفق باشید.
سلام
از حضورتون تشکر میکنم
حس عاشقی و دوست داشتن و دوست داشته شدن در این سن سراغ آدم میاد اما اگه کنترل و مدیریت نکنید دچار آسیب میشید. منظورم اینه که خب شما 17 سالته و عاشق یک دختر 15 ساله شدید به چه هدفی به دنبال او میخواهید باشید؟
برای ازدواج؟ یا نه فقط برای رسیدن به عشق و بعدشم نیاز جنسی؟
اگه فقط برا رسیدن به عشق باشه که یه جورایی خودخواهیه نه عشق، چون قطعا به اون دختر ضربه عاطفی و آبرویی میزنی
اما اگه هدفت رسیدن بهش برا ازدواجه اون یه بحث دیگه هست که در این صورت لازمه یه سری مطالب و نکات رو بدنی تا بتونی بهترین تصمیم رو بگیری.
در صورتی که در این زمینه راهنمایی بخواهید میتونید مطرح بفرمایید تا راهنمایی های لازم خدمتتون ارائه بشه
موفق باشی.
سلام وقت همگی بخیر لطفاً یکی یه راه حلی به من بگه من یه پسری رو دوست دارم فامیل نمیدونم اون منو دوست داره یا نه از طرفی خانوادمون مذهبیه میترسم بهش بگم چون اگه گفتم پسره دهن لق بود رفت کل فامیل خبر کرد اونوقت کل ابرو بر باد میره الآنم من نه میتونم فراموشش کنم نه میتونم بهش بگم دوسش دارم عجب غلطی کردیم عاشق شدیم توروخدا اگه کسی راه حلی بلده بگه منو نجات بده از این سردرگمی. ممنون شمارشم دارم ولی میترسم بهش بگم نه از خودش چون خانواده آبرو داری هستیم اگه من رفتم گفتم یه وقت پسره رفت جایی گفت اونوقت پدر و مادرم از دستم شاکی میشن توروخدا یه راه حلی به من بگین
سلام وقت بخیر لطفاً یکی به من کمک کنهمن یه پسری رو دوست دارم 3سال ازم بزرگتره ولی نمیدونم اون منو دوست داره یا نه اصلا تا حالا هم با هیچ پسری دوست نبودم حالا که این پسره رو دوست دارم از خانوادم میترسم بهش بگم چون فامیل و یدفعهه تو فامیل پخش میشه و بعدش دیگه یه عمر آبرو داری میگن ختره خودش رفته به پسره گفته دوست دارم نمیدونم چکار کنم نه میتونم فراموشش کنم نه از ترس و خجالت میتونم بهش بگم توروخدا یکی یه راه حلی به من بگه ممنون
بسلامخدمت شما کاربر گرامی
از توجه و دقت شما نسبت به رفتارتون واقعا تقدیر و تشکر می کنیم. همینکه مراقب آبرو، شخصیت، جایگاهتون هستید جای تحسین داره.
یک نکته ی مثبتی که هست و از صحبت هاتون برداشت کردیم اینه که ایشون را میشناسید و همچنین به علت فامیل بودن ایشونم با شما آشنا هست.
اول از همه اگر آقاپسر روی شما انتخاب داشت مطمئنا یه عکس العملی تا حالا نشون داده بود و اینکه اقدامی نکرده یا اینکه انتخابش شما نیستید و یا شرایط انتخاب کردن را نداره و یا شما به چشمش نیومدید.
در دو حالت اولی که کاری از دست کسی برنمیاد و بهتره جور دیگه ای درموردش صحبت کنیم که جداگونه یادداشت بذارید تا درموردش صحبت کنیم.
در مورد آخر از یک نفر سومی استفاده کنید و درخواست کنید که نظرشون را درمورد شما بدونند. و اگر نظرش مثبت بود، اون شخص باید به عنوان واسطه مقدمات رسمی شدن و جلسات خواستگاری را مهیا کنه.
کار ساده ای هست و مهمترین قسمتش اینه که یه شخص قابل اعتمادی را پیدا کنید که بتونه اسرارتون را نگهداری کنه. چون احتمال اینکه پسر جواب منفی و یا نظر خنثی داشته باشه زیاده.
نزدیک شدن به خانواده ی ایشون هم راه حل دیگه ای هست که با هوشیاری و ظرافت انجامش بدید. اگر مراسم یا مهمانی دارید پیشنهاد بدید ازشون دعوت بشه. اگر خواهری هم سن و سال شما دارند گزینه ی خدبی هست تا انتخاب شدنتون را محک بزنید.
در جمع فامیل اگر صحبت از خوبی شخص و یا بحث ازدواج هست هم میتونید نظر بدید و اگر ایشون واقعا مورد اعتماد و احترام همه هست را تجلیل کنید. البته به صورت مستقیم ممکنه سختتون باشه ولی اگر بگید مثلا توی فامیل شکر خدا پسرای خوبی داریم.
بردن نام یکی دونفر دیگه کنار اسم اون اقا پسر میتونه هم شمارا به هدفتون که جلب توجهشون هست برسونه و هم از حاشیه سازی جلوگیری کنه.
این چند قسمت نمونه هایی بود برای اینکه اقا پسر درمورد شما هم فکر کنه و شمارا هم توی لیست انتخاب بذاره.
البته ناگفته نمونه مسائل دیگه ی مربوط به بحث ازدواج و اهمیتش جای خودش را داره که در مرحله بعد باید کاملا و مفصل بهش بپردازیم.
موفق باشید.
سلام ، من ۱۲ سالمه و یه جور هایی از پسر داییم خوشم میاد چند باری خواستم بهش بگم ولی میترسم به بقیه فامیل بگه و آبروم بره میشه کمکم کنین ، راستی اون سالی یبار بیاد شهر ما تغریبا هر عید ولی من نتتونستم بهش بگم و اینکه اون ۱۴ سالشه
با سلام به شما کاربر محترم
این علاقه مندی تون در دوره نوجوانی رو درک می کنم. تصور کنید که مثلا پسر دایی شما از علاقه شما به خودش پی برده باشد، خب چه خواسته ای در این زمینه دارید؟ آیا می خواهید ایشون با شما ازدواج کند؟ به نظرتون الان در این سن شرایط ازدواج رو دارید؟ آیا صرفا می خواهید ایشون بدونه که مثلا در آینده به شما پیشنهاد ازدواج بدهد؟ از کجا معلوم که بعدا نظرش نسبت به شما عوض نشود؟
به علاوه ممکن است که اون علاقه ای که شما به پسر دائی تون دارید، او نسبت به شما چنین حسی رو نداشته باشد و چه بسا همانطور که خودتون هم اشاره کردید ناپختگی در این زمینه بکند و این موضوع رو با دیگران هم درمیان بگذارد و آبروی شما برود! بنابرای همانطور که می بینید ابراز علاقه شما به پسر دائی تون به صلاح نیست!
این نکته رو هم در نظر بگیرید که شما در اوج نوجوانی به سر می برید و طبعا بیش از هرچیز تحت تاثیر هیجانات هستید و نیاز به این دارید تا در این دوره هیجانات خود را کنترل کنید. کنترل هیجان یک مهارتی است که به شما کمک می کند تا اولا هیجانات خودتون رو بهتر بشناسید. ثانیا متوجه بشید که چگونه باید اون رو کنترل کنید.
با این توضیحات باید ذهنتون رو از این مسئله به موضوع دیگری پرت کنید وگرنه توجه زیاد به این مسئله افکار شما رو درگیر خواهد کرد و زندگی شما رو تحت تاثیر قرار خواهد داد.
لذا اگر در این زمینه نیاز به راهنمایی و مشاوره دارید، حتما با ما درمیان بگذارید.
موفق باشید.
سلام من ۲سالی هست که عاشق خواهردوستم شدم و اونم ازم۱سال بزرگتره نمیدونم جیکا کنم بهش بگم یانه لطفاراهنماییم کنید۳۱۳
با سلام به شما کاربر محترم
ابتدا بابت اعتمادی که به ما کردید و سوالتون رو با ما به اشتراک گذاشتید تشکر می کنم. درباره عشق و علاقه تون به خواهر دوستتون که دو سال از آن می گذرد، آیا فارغ از عشق و علاقه، شناخت کافی هم دارید؟ این مهمه که منشأ عشق و علاقه شما مشخص باشد. اگر پشت این عشق یا علاقه شدید، شناخت لازمه نباشد و صرفا یک تمایل شدید باشد، اون وقت این علقه ای که دارید، چندان ارزشی پیدا نمی کند و بعدا با فرض ازدواج هم دچار مسئله و مشکل خواهید شد.
اما اگر پشت این علاقه، منطقی وجود داشته باشد که ناظر به شناخت از ایشون و خانواده اش و درنظر گرفتن شباهتها و تناسبات باشد، اون وقت می توان این علاقه رو ارزشمند دانست. ولی آیا بزرگتر بودن ایشون ازشما در ازدواج مشکل ساز خواهد بود یانه؟
درباره این سوال باید عرض کنم که گرچه بهتر است که آقا چند سالی از دخترخانم بزرگتر باشد، ولی یکسال بزرگتر بودن خانم در صورتی که طرفین از تناسب لازم در جهات اعتقادی، فکری، اخلاقی، رفتاری، فرهنگی، خانوادگی و علایق و سلایق، خواسته ها و تمایلات بهم نزدیک باشند و طرفین و خانواده ها این تفاوت سنی رو بپذیرند، معمولا این مسئله مشکلی رو در زندگی مشترک بوجود نمی آورد. جهت مطالعه بیشتر در این زمینه توصیه می کنم لینک ذیل رو مطالعه کنید.
https://btid.org/fa/news/82217
درباره اینکه چگونه این موضوع رو با دوستتون مطرح کنید هم باید عرض کنم که گرچه بهتر است این موضوع رو از طریق خانواده پیش ببرید یعنی از مادرتون بخواهید که با مادر دوستتون صحبت کند، ولی اگر دوستتون جزو افراد متعصب و سنتی نیست، می تونید با خودش هم در میان بگذارید. نکته ای که وجود دارد این است که نباید از واژه عشق و علاقه در این زمینه با دوستتون استفاده کنید؛ چون ممکنه حساسیت اون رو بیشتر کنه، بلکه خیلی عادی و طبیعی از قصد ازدواجتون بگید؛ مثلا بگید که مدتی است که قصد جدی برای ازدواج دارید و دنبال مورد مناسب برای ازدواج هستید و حتی می تونید از ایشون در این باره مشورت هم بگیرید تا کم کم آمادگی طرح مسئله رو از سوی شما داشته باشد.
نکته آخر:
اگر شرایط فراهم شد و به خواستگاری دختر موردنظرتون رفتید، معنی اش این نیست که کار تمام شده، بلکه سعی کنید فرایند خواستگاری رو به صورت منطقی و هوشمندانه پیش ببرید و از تبادل عواطف و احساسات جدا خودداری کنید؛ چراکه در این دوران بناست طرفین از همدیگر شناخت درستی پیدا کنند و ببنند واقعا مناسب هم هستند یانه. لذا سوالات و گفتگوهاتون باید حول محور همان جهات تناسب که در بالا عرض کردم باشد تا بفهمید چقدر بهم نزدیک و تناسب دارید وگرنه نادیده گرفتن تفاوت ها می تواند بعد پشیمانی رو به همراه بیاورد. پس بهتر است منطقی و واقع بینانه پیش بروید تا به یاری خدا همسر مناسبی نصیب شما شود.
موفق باشید.
سلام من ۱۶سالمه و پسر عموم هم ۲۲ من اونو از بچگی خیلی دوسش داشتم و دارم ولی اون رل داره منم به خاطر فراموش کردنش دوبار رل زدم تا بتونم فراموشش کنم اما نشد
موندم که بهش حسمو بگم یا ن
میترسم جوابی بده که تا آخر عمرم قلبم بشکنه
با سلام به شما کاربر محترم
حس و حالتون و علاقه ای که به پسرعموی خودتان دارید رو درک می کنم، ولی بیان حستون به ایشون، اون هم در این سن که در اوج هیجانات و احساسات به سر می برید به نظرتون چه اتفاقی می افتد؟
از دو حال خارج نیست؛ یاممکن است که ایشون هم به شما علاقه مند باشد که تهش همین رل زدن و رابطه می شود که آخر و عاقبتش هم معلوم نیست چه می شود! یا اینکه ممکن است اصلا به شما علاقه ای نداشته باشد و تهش ضربه روحی است که شما بابت این کار خواهید دید.
فرض بگیرید که به ایشون ابراز علاقه کردید، خب با این کار دنبال چه چیزی هستید؟ آیا هدفتون ازدواج هست؟ به نظر خودتون شما یا ایشون در حال حاضر شرایط ازدواج رو دارید؟ چه بسا زمان نسبتا قابل توجهی پیش روی تان هست تا آمادگی ازدواج رو داشته باشید. به علاوه تا اون موقع هم معلوم نیست که نظر شما همچنان همین مورد برای ازدواج باشد؛ چراکه باتوجه به سنی که دارید، در اوج هیجانات و احساسات به سر می برید و طبعا ملاکهای انتخابتون بیش از هرچیز جنبه احساس و عاطفی رو به خودش می گیرد و تا آن زمان که آمادگی لازم رو برای ازدواج داشته باشید، ممکن است نظرتون تغییر کند. بنابراین با این توضیحاتی که داده شد منطقی نیست که بخواهید به این علاقه مندی خودتون توجه کنید. خب پس راهکار چیه و چه باید کرد؟
راهکار این است که تمرکز فکری تان را از ایشان بردارید و نسبت به این قضیه عادی رفتار کنید. برای اینکه این مسئله از دغدغه اولیه شما به یک امر عادی تبدیل شود یک فرایندی را پشت سر باید بگذرانید از جمله:
1- مرحله انکار
2- مرحله عصبانیت
3- مرحله چانی زنی
4- مرحله افسردگی و ناراحتی
5- مرحله پذیرش و عادی شدن مسئله
مرحله انکار
در ابتدا ممکن است فراموش کردن فرد محبوبتان باورنکردنی به نظر برسد.
مرحله عصبانیت
پس از تحلیل رفتن تدریجی و کمتر شدن شوک اولیه، احساس درد، غم و گناه در این مرحله کمتر میشود. در این مرحله فرد میخواهد هر کسی و هر چیزی را برای این فقدان سرزنش کند. سؤالی که افراد در این مرحله از خود میپرسند این است که «چرا من؟» چرا...
مرحله چانه زنی
این مرحله، ادامهٔ مرحلهٔ عصبانیت و خشمگینشدن است. در این مرحله هنوز امید دارید که می تواند به فرد موردنظر برسد.
مرحله افسردگی و ناراحتی شدید
مرحلهٔ چهارم بیشترین قابلیت را دارد تا فراموشکردن محبوب را تبدیل به فقدانی ناتوانکننده برای همهٔ عمر کند. وقتی که فرد نبود فرد موردعلاقهٔ خود را میپذیرد و کاملاً دچار ناامیدی میشود، در واقع در این مرحله قرار میگیرد.
مرحله پذیرش
پذیرش، آخرین مرحلهٔ فراموشکردن است. این مرحلهای است که هر کسی برای رسیدن به آن تلاش میکند. در این مرحله فرد با خودش آشتی میکند و خودش را آماده میکند تا با آرامش از آن عبور کند.
بنابراین با این توضیحات برای اینکه این مسئله تبدیل به یک امرعادی در شما شود، این مراحل را باید طی کنید. سرعت طی شدن از این مراحل بسته به میزان وابستگی و علاقه فرد می تواند متفاوت باشد. لذا گذر زمان مسئله رو برای شما عادی خواهد کرد.
موفق باشید.