استقرار در مدينه، نگاه به مكه
آمدن به مدينه به معناى چشم پوشى از مكه نبود. اين به رغم آن بود كه حضرت در يكى از نخستين دعاهاى خود فرمود: اللهم حَبّب الينا المدينة كَحُبّنا مَكّة او أشدّ . ١ روشن بود كه مكه به دلايل متعددى همچنان اصل بود. نخست از آن روى كه مكه حرم خداوند، پايگاه توحيد ابراهيمى و محل برگزارى حج به عنوان يك سنت اصيل توحيدى ابراهيمى بود. اسلام حج را پذيرفته بود و اهميت مكه نه تنها براى اين، بلكه از سال دوم كه به عنوان قبله انتخاب شد، آشكار شد كه حضرت محمد (ص) براى مكه اعتبار زيادى قائل بوده و دست از آن برنخواهد داشت.
قريش كه اهميت اين نكته را مىدانستند مصمم بودند تا به هر قيمت شده است حتى جنگ در ماه حرام مانع از دستيابى مسلمانان به مسجد الحرام شوند مگر اين كه آنان از دين خود باز گردند. آيه ذيل را در سوره بقره كه پيش از بدر نازل شده است مىخوانيم:
(يَسْئَلُونَكَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِيهِ قُلْ قِتالٌ فِيهِ كَبِيرٌ وَ صَدٌّ عَنْ سَبِيلِ اللهِ وَ كُفْرٌ بِهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللهِ وَ الْفِتْنَة أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ. . .)
در اين آيه از حكم جنگ در ماه حرام، سد از راه خدا و مسجد الحرام و اخراج اهالى مكه از اين شهر و در جمع فتنه كه از قتل هم مهمتر است، و آن بازگرداندن مسلمانان از دينشان مىباشد، سخن گفته شده است. گفتنى است كه آيه ( وَأَتِمُّوا الْحَجَّ وَالْعُمْرَة للِهِ. . . ) نيز در سوره بقره آيه ١٩۶ است و اگر همه سوره بقره پيش از بدر نازل شده باشد، اهميت حج را در اين دوره مىرساند، گر چه كسى از مسلمانان به خاطر تسلط قريش بر مكه، جرأت رفتن به حج را نداشته است.
________________________________________
١ ) . الدرة الثمينه، ص ١٠٩
در سوره انفال نيز كه شرح پيروزى مسلمانان بر قريش است خداوند اين پرسش را مطرح مىكند كه چرا خداوند آنان را عذاب نكند در حالى كه آنان سد از راه مسجد الحرام مىكردند؟ ( وَ ما لَهُمْ أَلاَّ يُعَذِّبَهُمُ اللهُ وَ هُمْ يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. . . ) اين آيه مىتواند اين نكته را نشان دهد كه اساسا جنگ بدر بر سر همين مسأله بوده است. در سوره فتح آيه ٢۵ و حج ٢۵ نيز از صدّ از مسجد الحرام ياد شده است. در اين اواخر حيات پيامبر (ص) نيز همچنان روى بحث «صدّ از مسجد الحرام» تكيه مىشده است، چنان كه در آيه ٢ سوره مائده آمده است كه: ( . . . وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. . . ) اشاره آيه به عدم سختگيرى به قريش به تلافى روزگارى است كه آنان راه مسلمانان را به مسجد الحرام سد كرده بودند.
با توجه به آنچه گذشت، روشن بود كه يكى از مسائل مهم پس از هجرت، درگيرى مدينه با مكه و نبرد با اهالى آن خواهد بود؛ زيرا نه پيامبرخدا (ص) حاضر بود از مكه چشمپوشى كند و نه اشراف مكه تحمّل اسلام و تسلّط آن بر شهرهايى مانند مدينه را داشتند، به ويژه كه در سال دوم هجرت، قبله اسلام از بيتالمقدس به سوى مكه تغيير كرد و نشان داد كه مسلمانان اين شهر را از دست نخواهند داد. اهميت انجام حج و عمره براى مسلمانان به حدى بود كه پيامبر (ص) در صلح حديبيه تن به شرايط سنگينى داد و تنها امتياز مهمى كه گرفت اين بود كه سه روز بتواند آن هم از سال بعد خود و همراهانش براى عمره وارد مكه شود. اكنون اندكى به عقب برگرديم.
سرانجام، مسلمانان حمله به كاروانهاى قريش را كه از مكه به راه مىافتاد و از نزديكى مدينه مىگذشت و به سمت شمال يعنى شامات مىرفتآغاز كردند.
آنان بدينوسيله جبران مصادره اموالشان را، كه در مكه گذاشته بودند، كردند. مهمترين حمله، حملهاى بود كه بهجنگ بدر منتهى شد. در ماه رمضان سال دوم هجرت، مسلمانان به قصد حمله به كاروان قريش حركت كردند. قريش كه متوجه حمله شده بودند، سپاهى را از مكه به سوى مسلمانان اعزام كردند. دو سپاه در نزديكى چاههاى بدر با يكديگر درگير شدند و در نتيجه، بسيارى از سران شرك به قتل رسيدند. از ميان رؤساى قريش، تنها ابوسفيان به سلامت ماند و آن هم به اين دليل بود كه در بدر حضور نداشت.
در سال سوم، مشركان به تلافى غزوه بدر به مدينه حمله كردند. آنها شهر را دور زدند و از سمت شمال در دامنه كوه احد مستقر شدند. رسول خدا (ص) نيز همراه يارانش كه كمتر از يك سوم دشمن بودند، به منطقه احد وارد شدند. در جنگى كه صورت گرفت، ابتدا مسلمانان غلبه كردند، اما غفلت آنان كه چگونگى آن در قسمت احد خواهد آمدسبب شد تا ضربهاى كارى از مشركان بخورند; گرچه مشركان نتوانستند اسلام را از ميان ببرند.
در سال پنجم، مشركان پيمان اتحادى بر ضدّ رسول خدا (ص) امضا كردند وسپاه احزاب را تشكيل دادند و به مدينه يورش بردند. پيش از حمله آنان، مسلمانان خندقى در قسمت شمالى شهر، جايى كه امكان ورود دشمن از آن ناحيه وجود داشت، كندند. دشمن در پشت خندق زمينگير شد و پس از گذشت بيست روز، در حالى كه برخى از پهلوانان آنها كه از خندق عبور كرده بودند، كشته شدند، با سرشكستگى مدينه را ترك كردند. در واقع، اين آخرين زورآزمايى مشركان در برابر مسلمانان بود كه به شكست انجاميد.
در سال ششم هجرت، رسول خدا (ص) به قصد انجام عمره و به همراه بيش از يكهزار و پانصد تن از اصحاب راهى مكه شد. مشركان اعلام كردند كه مانع از
ورود رسولخدا (ص) به مكه خواهند شد. آن حضرت راه خود را تغيير داد و در حديبيه كه در مسير جدّه استمتوقف شد. آنگاه نمايندهاى به داخل شهر فرستاد، اما با دير شدن بازگشت او، رسول خدا (ص) با اصحاب بيعت كرد تا در برابر مشركان مقاومت كنند. اين بيعت را «بيعت رضوان» ناميدند. نماينده رسول خدا (ص) بازگشت و پس از آمدن نماينده مشركان، صلح حديبيه به امضا رسيد. بر اساس اين معاهده، جنگ به مدت ده سال متوقف شد و مقرر گرديد كه از سال بعد از آن، رسول خدا (ص) و اصحابش بتوانند براى انجام عمره سه روز را در مكه بسر برند. در سالهاى ششم و هفتم، رسول خدا (ص) به شاهان و رؤساى قبايل بزرگ نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت كرد. مجموعهاى از اين نامهها را مرحوم استاد احمدى ميانجى در كتاب «مكاتيب الرسول (ص)» گردآورى كرده است.
همچنين، در سال هفتم براى نخستينبار پس از هجرت، با اصحاب راهى مكه شد و سه روز را براى انجام عمره در شهر به سر برد. اين براى پيامبر (ص) موفقيت بزرگى بود كه توانسته بود حج و عمره را از انحصار قريش درآورد و آنچه را كه سالها در حمله به قريش به عنوان «صدّ رسيدن به مسجد الحرام» ياد كرده بود ( . . . يَصُدُّونَ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ. . . ) ١ ، بشكند.
در سال هشتم، مشركان پيمان را شكستند و برخلاف معاهده حُدَيْبيه رفتار كردند و پيامبر (ص) كه در پى فرصتى براى فتح مكه بود، سپاه عظيمى را روانه اين شهر كرد و خود فرماندهى آن را برعهده گرفت. شهر با مقاومت بسيار محدودى كه از سوى برخى جوانان خودسر مكه به عمل آمد، فتح شد. رسول خدا (ص) به مسجدالحرام درآمد، بتها را شكست و آنگاه به داخل كعبه رفت و آثار شرك را از آنجا زدود. امام على (ع) سهم مهمى در شكستن بتهاى نصب شده بر روى كعبه داشت.
_________________________________
١ ) . انفال: ٣۴
بدين ترتيب، بيست و يك سال بعد از بعثت و هشت سال پس از هجرت، مكه در تصرف كامل مسلمانان قرار گرفت و بلال بر بام كعبه نداى اذان سر داد. پس از آن، شورش قبيله هوازن در حُنَين نيز خاموش شد.
در سال نهم، حج با حضور اكثريت مسلمان و اقليّت مشرك كه ديگر قدرتى نداشتند، برگزار شد. رسول خدا (ص) از على (ع) خواست تا آيات اول سوره برائت را كه در اعلام برائت از شرك بود در روز حجاكبر روز عرفه بر مردم بخواند. در اين پيام، خدا و رسول از شرك و مشركان اعلام بيزارى كرده و از آنها خواسته بودند تا در يك فرصت چهارماهه، تصميم نهايى خود را براى پذيرش اسلام يا مقاومت در برابر آن بگيرند. بدينسان، شرك تا چندى پس از آن به طور كامل از ميان رفت. همچنين، در سال نهم، رسول خدا (ص) سپاهى به تبوك فرستاد كه توانست قبايل حدود شامات را آرام سازد.
در سال دهم، رسول خدا (ص) نخستين حج خود را به همراه بيش از يكصد هزار تن از پيروان خويش انجام داد. در اين مراسم بود كه آيين حج از سوى رسول خدا (ص) به طور كامل تشريع و تشريح شد. آن حضرت ضمن خطبهاى كه به خطبه حَجّةالوداع (حج آخرين) معروف است، نصايح فراوانى به مردم كرد.
آن حضرت در بازگشت از سفر حج، در روز هجدهم ذى حجّه، در غدير خم، على (ع) را به جانشينى خود برگزيد و همه مسلمانان نيز به اين عنوان با آن حضرت پيمان بستند و البته گروهى چه زود اين عهد و پيمان الهى را شكستند!
رسول خدا (ص) هفتاد روز پس از غدير، در حالى كه چند روز دچار بيمارى و تب شديد بود، در ٢٨ صفر سال يازدهم هجرت به لقاى پروردگارش شتافت؛ و اين در حالى بود كه از وضعيت داخلى جامعه اسلامى بيمناك و از رفتار آن حضرت آشكار بود كه از آينده امت در نگرانى بسر مىبرد. با اين حال، آن حضرت، طى بيست و سه سال تلاش در مكه و مدينه، بنيانگذار يكى از مهمترين اديان توحيدى و آخرين آنها براى بشر بود كه امروزه ميليونها نفر بدان ايمان دارند و به رسول خدا (ص) و جاىجاى قدمهاى او در مكه و مدينه عشق مىورزند و هر ساله به عشق زيارت مرقد پاكش به سوى مدينه مىشتابند.