آیات 83 تا 84

13:46 - 1397/04/24

سوره القصص (28): آیات 83 تا 84

اشاره

تِلْکَ اَلدّٰارُ اَلْآخِرَهُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی اَلْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً وَ اَلْعٰاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ (83) مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهٰا وَ مَنْ جٰاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلاٰ یُجْزَی اَلَّذِینَ عَمِلُوا اَلسَّیِّئٰاتِ إِلاّٰ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ (84)

ترجمه:

83-(آری)این سرای آخرت را تنها برای کسانی قرار می دهیم که اراده برتری جویی در زمین و فساد را ندارند،و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است.

84-کسی که کار نیکی انجام دهد برای او پاداشی بهتر از آن است و به کسانی که کار بدی انجام دهند مجازاتی جز اعمالشان داده نمی شود.

تفسیر:

نتیجه سلطه جویی و فساد در ارض

بعد از ذکر ماجرای تکان دهنده ثروتمند جنایتکار و مستکبر یعنی قارون، در نخستین آیه مورد بحث بیانی آمده است که در حقیقت یک نتیجه گیری کلی از این ماجرا است،می فرماید:

"سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که نه اراده برتری جویی در زمین دارند،و نه فساد می کنند"( تِلْکَ الدّٰارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً ).

نه تنها برتری جوی و مفسد نیستند که"اراده"آن را نیز نمی کنند،قلبشان از این امور پاک،و روحشان از این آلودگیها منزه است.

آنچه سبب محرومیت انسان از مواهب سرای آخرت می شود در حقیقت همین دو است،برتری جویی(استکبار)و"فساد در زمین"که همه گناهان در آن جمع است، چرا که هر چه خدا از آن نهی کرده حتما بر خلاف نظام آفرینش انسان و تکامل وجود بوده،بنا بر این ارتکاب آن نظام زندگی او را بر هم می زند لذا مایه فساد در زمین است.

حتی مساله"استعلاء"و برتری جویی خود یکی از مصادیق"فساد در ارض" است،ولی اهمیت فوق العاده آن سبب شده است که بالخصوص مطرح گردد.

در شرح حال و سرنوشت قارون دیدیم آنچه مایه بدبختی و هلاک و نابودی او شد همان استکبار و برتری جویی بود.

در روایات اسلامی مخصوصا روی این مساله بسیار تکیه شده است،تا آنجا که در حدیثی از امیر مؤمنان علی ع می خوانیم:

ان لرجل لیعجبه ان یکون شراک نعله اجود من شراک نعل صاحبه فیدخل تحتها!: "گاه می شود که انسان از این لذت می برد که بند کفش او از بند کفش دوستش بهتر باشد و به خاطر همین داخل تحت این آیه می شود،(چرا که اینهم شاخه کوچکی از برتری جویی است!) (1).

جالب اینکه صاحب تفسیر"کشاف"بعد از ذکر این حدیث جمله ای می گوید که:"بعضی از طمعکاران علو را در آیه مورد بحث به فرعون می زنند به مقتضی إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاٰ فِی الْأَرْضِ (قصص-4)و فساد را به قارون به مقتضای وَ لاٰ تَبْغِ الْفَسٰادَ فِی الْأَرْضِ (قصص-77)و می گویند کسی که مثل فرعون و قارون نباشد بهشت و سرای جاویدان از آن او است،و به این ترتیب تنها فرعون و قارون و امثال این دو را از بهشت بیرون می فرستند،و بقیه را از آن خود می دانند!اینها


 1) تفسیر"جوامع الجامع"ذیل آیه مورد بحث.

جمله وَ الْعٰاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ که در ذیل این آیه آمده است مورد دقت قرار نداده اند، آن گونه که علی ع در آن دقت فرموده" (1).

مطلبی را که باید بر این سخن بیفزائیم این است که این گروه حتی در شناخت فرعون و قارون گرفتار اشتباه شده اند،چرا که فرعون هم علو در ارض کرد و هم مفسد بود " إِنَّهُ کٰانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ "(قصص-4)و قارون نیز فساد در زمین کرد و هم علو و برتری جویی به مقتضای" فَخَرَجَ عَلیٰ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ "(قصص-79).

در حدیث دیگری از امیر مؤمنان علی ع چنین آمده است که به هنگام خلافت ظاهری شخصا در بازارها قدم می زد،گم شده ها را راهنمایی می کرد، ضعیفان را کمک می نمود و از کنار فروشندگان و کسبه رد می شد و این آیه را برای آنها می خواند: تِلْکَ الدّٰارُ الْآخِرَهُ نَجْعَلُهٰا لِلَّذِینَ لاٰ یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لاٰ فَسٰاداً ،سپس می فرمود:

نزلت هذه الایه فی اهل العدل و التواضع من الولاه،و اهل القدره من الناس: "این آیه در باره زمامداران عادل و متواضع و همچنین سایر قدرتمندان از توده های مردم نازل شده است" (2).

یعنی همانگونه که من حکومت را وسیله برتری جویی خودم قرار نداده ام شما نیز نباید قدرت مالی خود را وسیله سلطه بر دیگران قرار دهید که سرانجام و عاقبت نیک از آن گروهی است که نمی خواهند برتری جویی و فساد کنند.

همانگونه که قرآن در پایان آیه مورد بحث می فرماید:"و عاقبت از آن پرهیزکاران است"( وَ الْعٰاقِبَهُ لِلْمُتَّقِینَ ).

"عاقبت"به مفهوم وسیع کلمه،سرانجام نیک،پیروزی در این جهان،


 1) تفسیر"فخر رازی"ذیل آیه مورد بحث.
 2) این روایت را"زاذان"از امیر مؤمنان"علی"(ع)نقل کرده است(مجمع البیان ذیل آیه مورد بحث).

بهشت و نعمتهایش در جهان دیگر است،دیدیم که قارونها و فرعونها چه عاقبتی پیدا کردند با اینکه قدرت آنها بی نظیر بود؟چون تقوی نداشتند به دردناکترین سرنوشت مبتلا شدند.

سخن را در باره این آیه با حدیثی که از امام صادق ع نقل شده پایان می دهیم و آن اینکه هنگامی که امام ع این آیه را تلاوت نمود شروع به گریه کرد و فرمود:

ذهبت و اللّٰه الامانی عند هذه الایه: "با وجود این آیه همه آرزوها بر باد رفته است"!و دسترسی به سرای آخرت مشکل است! (1).

*** بعد از ذکر این واقعیت که سرای آخرت و نعمتهایش از آن سلطه جویان و مستکبران نیست بلکه مخصوص پرهیزکاران متواضع و حق طلب است،در دومین آیه مورد بحث به بیان یک قانون کلی که آمیزه ای است از"عدالت"و"تفضل" در مورد پاداش و کیفر پرداخته می گوید:"کسی که کار نیکی انجام دهد،پاداشی بهتر از آن دارد"( مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ خَیْرٌ مِنْهٰا ).

این همان مرحله"تفضل"است یعنی خداوند همچون مردم تنگ چشم نیست که به هنگام رعایت عدالت،سعی می کنند مزد و پاداش درست به اندازه عمل باشد او گاهی ده برابر و گاه صدها برابر و گاه هزاران برابر،از لطف بی کرانش پاداش عمل می دهد،و حد اقل آن همان ده برابر است،چنان که در آیه 160 سوره انعام می خوانیم: مَنْ جٰاءَ بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثٰالِهٰا ،و حد اکثر آن را تنها خدا می داند که گوشه ای از آن در مورد انفاق در راه خدا،در آیه 261 سوره بقره آمده است.

البته این مضاعف ساختن اجر و پاداش بی حساب نیست،بستگی به میزان پاکی عمل و اخلاص و حسن نیت و صفای قلب دارد،این مرحله تفضل الهی در باره


 1) تفسیر علی بن ابراهیم ذیل آیه مورد بحث.

نیکوکاران سپس به ذکر مجازات بدکاران پرداخته،می گوید"به کسانی که کار بد کنند مجازاتی جز اعمالشان داده نمی شود"!( وَ مَنْ جٰاءَ بِالسَّیِّئَهِ فَلاٰ یُجْزَی الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئٰاتِ إِلاّٰ مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ ).

و این مرحله"عدل"پروردگار است،چرا که ذره ای بیش از آنچه انجام داده اند کیفر نمی شوند.

جالب این است که می گوید:اعمال خود آنها کیفر آنها است،یعنی این عملشان که طبق قانون بقاء موجودات در عالم هستی،آثارش چه در درون جان، و چه در بیرون،در این عالم باقی می ماند و در قیامت که روز آشکار شدن پنهانیها (یوم البروز)است در شکلی مناسب خود تجسم می یابد و با گنهکاران همراه خواهد بود و آنها را شکنجه و آزار می دهد.

در اینجا سه سؤال وجود دارد که باید به آنها پاسخ گفت:

اشاره
1-چرا سیئه در این آیه دو بار تکرار شده است؟

ممکن است دلیلش این باشد که قرآن می خواهد روی این مطلب تکیه کند که در برابر"سیئات"کیفری جز همان عمل را که انجام داده اند دامنشان را نمی گیرد.و به تعبیر دیگر"خود کرده را تدبیر نیست".

***

2-آیا"حسنه"در آیه فوق ایمان و توحید را نیز شامل می شود؟

اگر چنین است معنی این جمله که می گوید بهتر از آن را پاداش آن قرار می دهیم چیست؟ مگر چیزی بهتر از آن پیدا می شود که پاداش آن باشد؟ در پاسخ می گوئیم بدون تردید حسنه معنی وسیعی دارد و هم برنامه های اعتقادی و هم گفتار و هم اعمال خارجی را شامل می شود،و اما بهتر از اعتقاد به توحید رضا و خشنودی پروردگار است که پاداش نیکوکاران می باشد چنان که در آیه 72 سوره توبه می خوانیم: وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ أَکْبَرُ :"خشنودی خدا از هر پاداشی برتر است".

***

3-چرا"حسنه"در آیه فوق به صورت مفرد است و"سیئات"به صورت جمع؟

بعضی معتقدند این تفاوت تعبیر اشاره به فزونی گنهکاران و کمی نیکو کاران است (1).

این احتمال نیز وجود دارد که حسنات در حقیقت توحید،خلاصه می شوند و تمام حسنات به ریشه توحید باز می گردد،در حالی که سیئات به ریشه شرک باز می گردد که مرکز پراکندگی و تشتت و تعدد و کثرت است.

***


 1) آلوسی در روح المعانی.
برچسب‌ها: