باور به خدا امری فطری و بر پایه عقل و منطق است؛ به خلاف گرایشات ضد دین و خدا که از منطق و استدلال کافی برخوردار نمیباشد.
آتئیستها یا خداناباوران ادعا میکنند باورهای دینی با عقل و خرد سازگاری ندارد و خداباوران و دینداران تفکر کافی نسبت به گزارهها و عقاید دینی خود نداشتهاند، برعکس یک خداناباور با تحقیق و بررسی کافی به این نتیجه رسیده است که تمامی ادیان اشتباه هستند و باور به خدا از اساس یک باور غلط و بدون پشتوانه است.
اما تحقیقات علمی و روانشناسانه در کنار پژوهشهای جامعهشناسانه نشان داده است برخلاف این ادعا، بیشتر خداناباوران به دلایل اجتماعی و روانی به الحاد روی آورده و تلاشهای عقلی و منطقی کافی برای انتخاب این رویکرد انجام ندادهاند.
خاستگاه و چیستی خداناباوری و الحاد مدرن
الحاد جدید وصف جریانی است که در دهه نخست قرن بیستم به بهانه حملات تروریستی برخی افراطیون دینی با انتشار سلسلهای از کتابها، ابتدا در آمریکا و سپس در سراسر جهان به جریان افکار عمومی وارد شد.[۱]
به دنبال اقدامات تروریستی القاعده، موجی از خشم و نفرت از تعصب و افراط دینی در غرب پدید آمد و بهانهای شد برای پارهای قدرتهای جهانی که در مناطقی از خاورمیانه دست به تهاجمی نظام بزنند. اما ماجرا به همین جا ختم نشد و موج فکری علیه دین آغاز شد که همه توان خود را علیه باورهای دینی به کار گرفت.[۲]
این تفکر در ایران بیشتر با عنوان آتئیست و خداناباوری شناخته میشود.
خداناباوری و علم
بر خلاف ادعای خداناباوران، دستاوردها و نتایج علوم تجربی هیچ شاهد محکمی علیه خدا و دین ارائه نمیکند. بر اساس باور و اعتراف دانشمندان علوم تجربی، گزارههای علمی هرگز گزارههای یقینی و قطعی نیستند.
ریچارد فینمن از برندگان جایزه نوبل فیزیک میگوید: «علم شامل گزارههایی با درجات مختلفی از اطمینان است. برخی از این گزارهها نامطمئناند، برخی تقریبا اطمینانآور هستند؛ اما هیچکدام یقینآور نیستند.»[۳]
دانشهای تجربی به طور کلی بر اساس استقراء و حدسهای دانشمندان شکل گرفته است و هیچ پایه محکم منطقی و استدلالی ندارد. گرچه در عمل کارآیی خود را نشان داده است اما باید توجه کنیم اثربخشی یک نظریه علمی در مقام عمل تلازمی با درستی و صحت آن ندارد. در گذشته بسیاری از منجمان بر اساس هیئت بطلمیوسی میتوانستند به طور دقیق خسوف و کسوف را پیشبینی کنند اما غلط بودن این فرضیه امروزه امری مسلم و قطعی است.
انیشتین بزرگترین فیزیکدان دوران مدرن از سرسختترین باورمندان به وجود خدا بود[۴] در حالی که اگر قرار بود نتایج علوم تجربی به نفی خدا منجر شود بدون شک انیشتین باید از بزرگترین ملحدان جهان به شمار میرفت.
در دوران معاصر دانشمندان زیاد دیگری نیز با انیشتین موافق هستند از جمله ماکسپلانک، فیزیکدان برنده نوبل، آلان سندیج ستاره شناس مشهور آمریکایی، برایان کاکس فیزیکدان انگلیسی و دوشالو برنده نوبل فیزیک.[۵]
خدا و مسئله شر
از جمله مسائل دیگری که خداناباوران روی آن تاکید میکنند مسئله شر است. از نظر آنها وجود شر در جهان با وجود خدای قادر مطلق، عالم مطلق و خیرخواه مطلق، ناسازگار است.
این ادعا با دفاعیههای محکمی از سوی خداباوران روبرو شده است. خداوند میتواند در عین قدرت و علم و خیرخواهی، اگر جهت کافی اخلاقی و دلیل موجه اخلاقی برای مجاز دانستن آن شرّ داشته باشد، شروری را مجاز بداند. این جهت کافی اخلاقی برای خداوند، گاه به خاطر وجود خیر برتری است که شرّ مقدمه یا نتیجه آن است و گاه از سوی ماهیت جهان مادی است که وجودش بر عدم آن ترجیح دارد.[۶]
شواهدی برای خداباوری در علوم شناختی
علوم شناختی از جمله شاخههای رو به پیشرفت علم است که توجهات بسیاری را به خود جلب کرده است. وظیفه این رشته علمی، پژوهش پیرامون چگونگی کارکرد مغز و ذهن است و در تحقیقات خود از دانشهای مختلف مانند روانشناسی، عصبشناسی، هوش مصنوعی، زبانشناسی و فلسفه ذهن استفاده میکند.
متاسفانه در صفحات مجازی فارسیزبان، به گونهای القاء میشود که گویی نتایج تحقیقات این رشته در تعارض با خداباوری است و دین را حاصل کارکردهای توهمی و خیالبافانه ذهن معرفی میکند.
اما برعکس آنچه که در فضای مجازی گفته میشود برخی تحقیقات علوم شناختی از فطری بودن خداباوری در انسانها حکایت دارد. دبورا کلمن از دانشمندان این رشته، با تکیه بر مجموعهای تحقیقات درباره شناخت طبیعی کودکان، اظهار نظر کرده است که کودکان، «خداباوران شهودی» هستند. میل و آمادگی کودکان به سمت پذیرش خداوند و خلقتباوری گرایش دارد.[۷]
یافتههای از این قبیل، محققان این عرصه را واداشته است که به طبیعی بودن و فطری بودن دین در میان انسانها اذعان کنند.[۸]
نقش عوامل روانشناختی در گرایش به خداناباوری
تحقیقات روانشناسان نشان داده است که خداناباوری با نوعی نقص ذهنیسازی همبستگی دارد. پژوهش آنان نشان داد افراد دارای خودگرایی با کارکرد بالا، مستعد و پذیرای ناباوری دینی هستند. در واقع، خداناباوری دستکم در برخی موارد به خاطر یک نقص ذهنی فعال میشود.[۹]
بنابراین این رویکرد تنها محصول تامل عقلانی نیست.
این دانشمندان تاکید کردهاند که اگر علل روانشناختی را در نظر بگیریم، باور به خدا بر خداناباوری برتری دارد؛[۱۰] یعنی باور به خدا کمتر از خداناباوری محصول علل روانشناختی است.
همچنین مطالعات روانشناسان نشان داده است که میان فقدان باورهای دینی و اوتیسم (به معنای اختلال در برقراری ارتباط با والدین و دیگران) ارتباط معناداری وجود دارد.
«بیت هالاهامی» در پروفایل روانشناسی خود مینویسد: «بیش از نیمی از کسانی که قبل از قرن بیستم ملحد شدهاند، تجربه کودکی و بلوغ ناشاد داشتهاند و یکی یا هر دو والدین خود را از دست دادهاند.»[۱۱]
عوامل دیگری مانند رسانهها، میل به لذتگرایی و ترک اخلاق، تلاش برای نشان دادن خود در جامعه و... عوامل دیگری هستند که در اینجا به آنها نپرداختهایم.[۱۲]
نتیجه
گرچه قضاوت کردن افکار و باورهای اشخاص براساس زندگی و سرگذشت آنها کار نادرست و غلطی است، ما در اینجا تنها به دنبال نشان دادن این نکته بودیم که بر خلاف ادعا و تبلیغ خداناباوران، باور به عدم وجود خدا هیچ پشتوانه و تامل عقلانی ندارد بلکه بیشتر حاصل عوامل و علل غیر عقلانی است.
پینوشت
[۱] الحاد جدید: چیستی، بنیانها و زمینهها، علی شهبازی و دیگران، نامه حکمت، پاییز و زمستان ۱۳۹۵، شماره ۲۸، ص ۱۶۳.
[۲] همان.
[۳] توهم خدا یا توهم داوکینز، سید فخرالدین طباطبایی، مجله معرفت فلسفی، زمستان ۱۳۹۳ شماره دوم.
[۴] https://btid.org/fa/news/143734.
[۵] https://btid.org/fa/news/139518.
[۶] برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: کلام جدید با رویکرد تطبیقی، محمد محمدرضایی، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۹.
[۷] تاملاتی در باب علل گرایش به خداناباوری، کلی جیمز کلارک، نظریه مطهرپژوهی، زمستان ۱۳۹۲، شماره ۸ ص۱۶.
[۸] همان.
[۹] همان، ص۲۵.
[۱۰] همان.
[۱۱] مجله فلسفه دین، دوره۱۶، شماره۱، بهار۱۳۹۸ صفحه۳.
[۱۲] همان.
برخلاف ادعای آتئیستها، خداناباوری نه تنها بر اساس کاوشها و دقتهای عقلی صورت نگرفته است بلکه عوامل و علل روانشناختی و جامعهشناسی بسیاری در گرایش به خداناباوری تاثیر دارد. افراد آتئیست و ملحد بدون هیچ گونه شواهد و استدلالی این رویکرد را پذیرفتهاند.