آیات 88 تا 104

11:45 - 1397/04/17

سوره الشعراء (26): آیات 88 تا 104

اشاره

یَوْمَ لاٰ یَنْفَعُ مٰالٌ وَ لاٰ بَنُونَ (88) إِلاّٰ مَنْ أَتَی اَللّٰهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (89) وَ أُزْلِفَتِ اَلْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ (90) وَ بُرِّزَتِ اَلْجَحِیمُ لِلْغٰاوِینَ (91) وَ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مٰا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ (92) مِنْ دُونِ اَللّٰهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ (93) فَکُبْکِبُوا فِیهٰا هُمْ وَ اَلْغٰاوُونَ (94) وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ (95) قٰالُوا وَ هُمْ فِیهٰا یَخْتَصِمُونَ (96) تَاللّٰهِ إِنْ کُنّٰا لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ (97) إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ اَلْعٰالَمِینَ (98) وَ مٰا أَضَلَّنٰا إِلاَّ اَلْمُجْرِمُونَ (99) فَمٰا لَنٰا مِنْ شٰافِعِینَ (100) وَ لاٰ صَدِیقٍ حَمِیمٍ (101) فَلَوْ أَنَّ لَنٰا کَرَّهً فَنَکُونَ مِنَ اَلْمُؤْمِنِینَ (102) إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَهً وَ مٰا کٰانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ (103) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ اَلْعَزِیزُ اَلرَّحِیمُ (104)

ترجمه:

88-در آن روزی که مال و فرزندان سودی نمی بخشد.

89-مگر کسی که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید.

90-(در آن روز)بهشت برای پرهیزگاران نزدیک می شود.

91-و دوزخ برای گمراهان آشکار می گردد.

92-و به آنها گفته می شود کجا هستند معبودانی که آنها را پرستش می کردید؟ 93-معبودهایی غیر از خدا،آیا آنها شما را یاری می کنند؟یا کسی بیاری آنها می آید؟ 94-در این هنگام همه آن معبودان با عابدان(گمراه)به دوزخ افکنده می شوند.

95-و همچنین لشکریان ابلیس عموما.

96-آنها در آنجا به مخاصمه برمی خیزند و می گویند:

97-به خدا سوگند که ما در گمراهی آشکار بودیم.

98-چون شما را با پروردگار عالمیان برابر می شمردیم.

99-اما کسی جز مجرمان ما را گمراه نکرد.

100-(افسوس که امروز)شفاعت کننده گانی برای ما وجود ندارد.

101-و نه دوست گرم و پر محبتی.

102-اگر بار دیگر(به دنیا)بازگردیم از مؤمنان خواهیم بود.

103-در این ماجرا آیت(و عبرتی)است ولی اکثر آنها مؤمن نبودند.

104-و پروردگار تو عزیز و رحیم است.

تفسیر:

مخاصمه معبودان و عابدان گمراه!

در آخرین آیه بحث گذشته،اشاره کوتاهی به روز قیامت و مساله معاد بود در آیات مورد بحث،ترسیم جامعی از چگونگی روز رستاخیز ضمن چندین آیه بیان شده،و مهمترین متاعی که در آن بازار خریدار دارد و همچنین سرنوشت مؤمنان و کافران و گمراهان و لشکر شیطان بازگو شده است،و ظاهر آیات نشان می دهد که این توصیف و توضیح از کلام ابراهیم ع و دنباله آخرین دعای او است و غالب مفسران نیز چنین گفته اند،هر چند بعضی احتمال داده اند که آیات مورد بحث تماما سخن الهی است که در تعقیب سخنان ابراهیم و برای توضیح و تکمیل آن آمده است ولی این احتمال ضعیف است.

به هر حال نخست می گوید:"روز رستاخیز روزی است که هیچ مال و فرزندی سودی نمی دهد"( یَوْمَ لاٰ یَنْفَعُ مٰالٌ وَ لاٰ بَنُونَ ).

در حقیقت این دو سرمایه مهم زندگی دنیا،اموال و نیروهای انسانی در آنجا کمترین نتیجه ای برای صاحبانش نخواهد داشت،و به طریق اولی سایر سرمایه های این جهان که در رتبه های بعد از این دو قرار دارند سودی نخواهد بخشید.

بدیهی است منظور در اینجا از مال و فرزندان،مال و فرزندانی نیست که در طریق جلب رضای خدا به کار گرفته شده باشند،بلکه تکیه روی جنبه های مادی مساله است،منظور این است که سرمایه های مادی در آن روز مشکلی را حل نمی کند،اما در صورتی که در طریق اطاعت فرمان پروردگار قرار گیرند سرمایه مادی نخواهند بود،رنگ الهی و صبغه اللّٰه به خود می گیرند و"الباقیات الصالحات"محسوب می شوند.

*** سپس به عنوان استثناء بر این سخن می افزاید:"مگر کسی که به حضور خدا بیاید در حالی که قلب سلیم(سالم از هر گونه شرک و کفر و آلودگی به گناه)داشته باشد"( إِلاّٰ مَنْ أَتَی اللّٰهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ ).

و به این ترتیب تنها سرمایه نجاتبخش در قیامت،قلب سلیم است،چه تعبیر جامع و جالبی؟تعبیری که هم ایمان خالص و نیت پاک در آن وجود دارد،و هم هر گونه عمل صالح،چرا که چنین قلب پاکی،ثمره ای جز عمل پاک نخواهد داشت،و به تعبیر دیگر همانگونه که قلب و روح انسان در اعمال انسان مؤثر است اعمال او نیز بازتاب وسیعی در قلب و جان دارد و آن را به رنگ خود-خواه رحمانی یا شیطانی-درمی آورند.

*** سپس به شرح بهشت و دوزخ پرداخته چنین می گوید:"در آن هنگام بهشت به پرهیزگاران نزدیک می گردد"( وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقِینَ ) (1).

*** "و دوزخ برای گمراهان آشکار می شود"( وَ بُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغٰاوِینَ ).

این در حقیقت قبل از ورود آنها به بهشت و دوزخ است که هر یک از این دو گروه منظره جایگاه خود را از نزدیک می بینند:مؤمنان مسرور و گمراهان وحشت زده می شوند،و این نخستین برنامه های پاداش و کیفر آنها است.

جالب اینکه نمی گوید:پرهیزگاران را به بهشت نزدیک می کنند،بلکه می گوید بهشت را به آنها نزدیک می سازند و این اشاره به مقام بسیار با عظمت و پرارزش آنها است.


 1) "ازلفت"از ماده"زلفی"(بر وزن کبری)به معنی قرب و نزدیکی است.

این نکته نیز قابل دقت است که تعبیر به"غاوین"(گمراهان)همان تعبیری است که در داستان شیطان بعد از آنکه از درگاه خدا رانده شد آمده است آنجا که خداوند می فرماید: إِنَّ عِبٰادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطٰانٌ إِلاّٰ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغٰاوِینَ :"تو بر بندگان من سلطه ای نخواهی داشت مگر گمراهانی که پیروی تو می کنند"(سوره حجر آیه 42).

*** سپس به گفتگوهای سرزنش بار و عتاب آمیزی که در این هنگام با این گروه گمراه می شود پرداخته چنین می گوید:"و به آنها گفته می شود کجا هستند معبودهایی را که پیوسته عبادت می کردید"؟( وَ قِیلَ لَهُمْ أَیْنَ مٰا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ ).

*** "معبودهایی که غیر از خدا بودند"( مِنْ دُونِ اللّٰهِ ).

"آیا آنها در برابر این شدائد و سختیها که اکنون با آن روبرو هستید شما را یاری می کنند"؟!( هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ ).

"یا می توانند کسی را به یاری شما دعوت کنند،و یا حتی کسی به یاری خود آنها می آید"؟!( أَوْ یَنْتَصِرُونَ ) (1).

ولی آنها جوابی در برابر این سؤال ندارند و کسی هم چنین انتظاری از آنها ندارد.

*** "در این هنگام همه معبودان را جمع کرده با عابدان گمراهشان به دوزخ می افکنند"( فَکُبْکِبُوا فِیهٰا هُمْ وَ الْغٰاوُونَ ).


 1) "ینتصرون"ممکن است اشاره به کمک خواستن برای خویشتن یا برای دیگری و یا هر دو باشد،زیرا در آیات بعد می خوانیم که معبودان و عابدان هر دو به آتش دوزخ افکنده می شوند.

و به گفته بعضی از مفسران هر یکی بر روی دیگری افکنده خواهد شد! *** "و همچنین لشکریان ابلیس عموما"( وَ جُنُودُ إِبْلِیسَ أَجْمَعُونَ ).

در حقیقت این سه گروه،بتها،و پرستش کنندگان بتها،و لشکریان شیطان که دلالان این گناه و انحراف بودند،همگی در دوزخ جمع می شوند،اما به این صورت که آنها را یکی پس از دیگری به آن می افکنند.

چون"کبکبوا"در اصل از ماده"کب"است،"کب"به معنی افکندن چیزی به صورت در گودال آمده است،و تکرار آن(کبکب)،تکرار این سقوط را می رساند و این نشان می دهد که آنها به هنگام سقوط در دوزخ همانند سنگی می باشند که از بالای بلندی به دره ای پرتاب می شود نخست به نقطه ای افتاده و از آنجا به نقطه دیگر تا در قعر دره قرار گیرد (1).

*** ولی سخن به اینجا پایان نمی گیرد بلکه به دنبال آن صحنه ای از نزاع و جدال این سه گروه دوزخی را مجسم می سازد:

"آنها در جهنم به مخاصمه و جدال پرداخته،می گویند"( قٰالُوا وَ هُمْ فِیهٰا یَخْتَصِمُونَ ). آری عابدان گمراه می گویند:"به خدا سوگند ما در گمراهی آشکاری بودیم"( تَاللّٰهِ إِنْ کُنّٰا لَفِی ضَلاٰلٍ مُبِینٍ ) (2).


 1) در فارسی امروز"کبکبه"به گروهی از سواران یا صدای پای ستوران و آدمیان به طور دستجمعی گفته می شود،و کنایه از جاه و جلال و شکوه و شوکت است(فرهنگ معین)بعید نیست این تعبیر از"کبکوبه"(با ضم هر دو کاف)گرفته شده باشد که در عربی به معنی گروهی از انسانها یا ستوران است،و گاهی آن را در فارسی با"دبدبه"همراه می آورند که آن نیز به معنی صدای پای جمعیت مردم و یا صدای دهلها است.
 2) "ان"در"ان کنا"مخففه از مثقله است و در اصل"انا کنا"بوده است.

"زیرا شما معبودان دروغین را با پروردگار عالمیان برابر می پنداشتیم"! ( إِذْ نُسَوِّیکُمْ بِرَبِّ الْعٰالَمِینَ ) (1).

*** "اما هیچکس ما را گمراه نکرد مگر مجرمان"( وَ مٰا أَضَلَّنٰا إِلاَّ الْمُجْرِمُونَ ).

همان مجرمانی که رؤسای جامعه ما بودند و برای حفظ منافع خویش ما را به این راه کشاندند و بدبخت کردند.

این احتمال نیز دارد که منظور از مجرمان،شیاطین یا نیاکان گمراهشان باشند که آنها را به این راه کشاندند.

*** ولی افسوس که امروز"شفاعت کنندگانی برای ما وجود ندارد"( فَمٰا لَنٰا مِنْ شٰافِعِینَ ).

*** "و نه دوست گرم و پر محبتی"که بتواند ما را یاری کند( وَ لاٰ صَدِیقٍ حَمِیمٍ ) خلاصه نه معبودان به شفاعت ما می پردازند،آن چنان که ما در دنیا می پنداشتیم، و نه دوستان قدرت یاری ما را دارند.

قابل توجه اینکه"شافعین"در آیه گذشته به صورت جمع"صدیق" به صورت مفرد آمده،این تفاوت ممکن است به خاطر آن باشد که این گروه از گمراهان با چشم خود می بینند مؤمنانی که لغزشهایی داشته اند از شفاعت جمعی از شفاعت کنندگان همچون انبیاء و اوصیاء و فرشتگان،و شفاعت بعضی از دوستان صالح برخوردار می شوند،آنها نیز آرزو می کنند که ای کاش شفاعت کننده و دوستی داشتند.


 1) "اذ"در اینجا ممکن است به معنی ظرفیه یا تعلیلیه بوده باشد.

بعلاوه"صدیق"و"عدو"به طوری که بعضی از مفسران تصریح کرده اند هم بر مفرد اطلاق می شود،هم بر جمع.

*** اما به زودی متوجه این واقعیت می شوند که نه تاسف در آنجا سودی دارد و نه آنجا دار عمل و جبران است،لذا آرزوی بازگشت به دنیا می کنند و می گویند:

"اگر بار دیگر به دنیا برگردیم از مؤمنان خواهیم بود"!( فَلَوْ أَنَّ لَنٰا کَرَّهً فَنَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ ).

درست است که آنها در آنجا و در آن روز،ایمان پیدا کرده اند،ولی این یک نوع ایمان اضطراری است،ایمانی مؤثر و سازنده است که اختیاری و در این جهان باشد،ایمانی که سرچشمه هدایت و اعمال صالح گردد.

ولی به هر حال این آرزو نیز مشکلی را حل نمی کند،و سنت الهی اجازه بازگشت را به هیچکس نمی دهد،و خود آنها نیز این حقیقت را می دانند و کلمه "لو"دلیل بر آن است (1).

*** سرانجام در پایان این بخش از سرگذشت ابراهیم،و گفتگوهایش با قوم گمراه و دعاهایش در پیشگاه خدا،و توصیفهایش از وضع روز قیامت، خداوند به عنوان یک نتیجه گیری برای همه بندگان،همان دو آیه تکان دهنده را که در پایان داستان موسی و فرعون آمده بود و در پایان داستان انبیاء دیگر نیز در همین سوره خواهد آمد،تکرار می فرماید:"در این ماجرا نشانه بزرگی است بر عظمت و قدرت خدا و بر سرانجام دردناک گمراهان و پیروزی مؤمنان،اما اکثر آنها مؤمن نبودند"


 1) "لو"از حروف شرط است که معمولا در مواردی که شرط محال است به کار می رود.

( إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَهً وَ مٰا کٰانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ).

*** "و پروردگار تو پیروز و شکست ناپذیر و رحیم و مهربان است"( وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ).

تکرار این جمله ها دلداری مؤثری است برای پیامبر ص و مؤمنان اندک در آن روز،و همچنین اقلیتهای مؤمن در هر عصر و زمان تا از اکثریت گمراه وحشت نکنند و به عزت و رحمت الهی دلگرم باشند،و هم تهدیدی است برای گمراهان و اشاره ای است به اینکه اگر مهلتی به آنها داده می شود،نه از جهت ضعف است بلکه به خاطر رحمت است.

***

نکته ها:

اشاره
1-"قلب سلیم"تنها سرمایه نجات

در لابلای سخنان ابراهیم ع در آیات فوق خواندیم که در توصیف قیامت می گوید در آنجا چیزی به کار نمی آید جز"قلب سلیم".

"سلیم"که از ماده سلامت است مفهوم روشنی دارد یعنی قلبی که از هر گونه بیماری و انحراف اخلاقی و اعتقادی دور باشد.

مگر نه این است که قرآن درباره منافقان می گوید:" فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزٰادَهُمُ اللّٰهُ مَرَضاً ":"در دلهای آنها یک نوع بیماری است و بر اثر لجاجتشان خدا بر این بیماری می افزاید"!(سوره بقره آیه 10).

در چند حدیث پر معنی قلب سلیم به خوبی معرفی شده:

1-در حدیثی از امام صادق ع در ذیل آیه مورد بحث می خوانیم و کل قلب فیه شرک او شک فهو ساقط: "هر قلبی که در آن شرک و شکی است آن قلب سقوط می کند و بی ارزش است" (1).

2-از سویی دیگر می دانیم علائق شدید مادی،و دنیا پرستی انسان را به هر انحراف و گناه می کشاند،چرا که

حب الدنیا رأس کل خطیئه: "عشق به دنیا سرچشمه هر گناهی است" (2)و لذا قلب سلیم،قلبی است که خالی از"حب دنیا"باشد،همانگونه که امام صادق ع در حدیث دیگری در ذیل همین آیه فرمود:هو القلب الذی سلم من حب الدنیا: "این قلبی است که از عشق دنیا سالم باشد" (3).

با توجه به آیه 197 سوره بقره" وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزّٰادِ التَّقْویٰ ".

"توشه برگیرید که بهترین توشه برای آن جهان پرهیزگاری است"روشن می شود که قلب سلیم قلبی است که بر اثر سلامت سرچشمه تقوای الهی گردد.

3-آخرین سخن اینکه قلب سلیم قلبی است که جز خدا در آن نباشد،آن گونه که امام صادق در پاسخ سؤالی پیرامون این آیه فرمود:

القلب السلیم الذی یلقی ربه و لیس فیه احد سواه: "قلب سلیم قلبی است که خدا را ملاقات کند در حالی که غیر از او در آن نباشد" (4).

ناگفته پیدا است که منظور از"قلب"در این گونه موارد روح و جان آدمی است.

در روایات اسلامی پیرامون قلب و سلامت آن و آفاتی که بر آن وارد می شود و راه مبارزه با این آفات مطالب فراوانی آمده است که از مجموع آنها این منطق اسلامی کاملا آشکار است که اسلام قبل از هر چیز به زیر بنای فکری و عقیدتی


 1) مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث.
 2) بحار جلد 70 صفحه 239.
 3) تفسیر صافی ذیل همین آیه.
 4) کافی طبق نقل صافی ذیل آیه مورد بحث.

و اخلاقی اهمیت می دهد،چرا که تمامی برنامه های عملی انسان بازتابی از آن است.

همانگونه که سلامت قلب ظاهری،عامل سلامت جسم و بیماری آن سبب بیماری همه اعضاء است،چرا تغذیه تمام سلولهای بدن بوسیله خونی انجام می گیرد که به کمک قلب به تمام نقاط کشور تن فرستاده می شود،همین گونه سلامت و فساد برنامه های زندگی انسان جلوه و بازتابی است از سلامت و فساد عقیده و اخلاق.

این بحث را با سخنی از امام صادق ع پایان می دهیم آنجا که فرمود:قلبها چهار گونه است:قلبی که در آن نفاق و ایمان است.

و قلبی که وارونه است.

و قلبی که مهر بر آن خورده،هیچ حقی بر آن وارد نمی شود.

و قلبی که نورانی است و خالی(از غیر خدا).

سپس افزود:قلب نورانی قلب مؤمن است،هر گاه خدا نعمتی به او بخشد شکر می گوید و هر گاه مصیبتی به او رسد صبر و شکیبایی می کند،اما قلب وارونه قلب مشرکان است همانگونه که خداوند فرموده: أَ فَمَنْ یَمْشِی مُکِبًّا عَلیٰ وَجْهِهِ أَهْدیٰ أَمَّنْ یَمْشِی سَوِیًّا عَلیٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِیمٍ :"آیا کسی که به صورت بر زمین راه می رود هدایت یافته تر است یا کسی که راست قامت بر صراط مستقیم گام برمی دارد"؟! اما قلبی که در آن ایمان و نفاق است قلب کسانی است که در برابر حق و باطل بی تفاوتند،اگر در محیط حق قرار گیرند تابع حق می شوند و اگر در محیط باطل باشند گرایش به باطل پیدا می کنند،و اما قلب مهر خورده قلب منافقان است" (1).


 1) "اصول کافی"ج 2 صفحه 309-باب فی ظلمه قلب المنافق(با کمی نقل به معنی).

2-در روایات متعددی که از امام باقر و امام صادق ع در ذیل آیه فَکُبْکِبُوا فِیهٰا هُمْ وَ الْغٰاوُونَ رسیده چنین می خوانیم:هم قوم وصفوا عدلا بالسنتهم ثم خالفوه الی غیره:"این آیه درباره کسانی است که حق و عدالتی را با زبان توصیف می کنند اما در عمل مخالف آن را انجام می دهند" (1).

این نشان می دهد که گفتار بدون عمل تا چه حد زشت و مذموم است که گوینده،آن را به طرز دردناکی در آتش دوزخ می افکند،آنها کسانی هستند که هم گمراهند و هم گمراه کننده،سخنشان مردم را به سوی حق می خواند و عملشان به باطل،بلکه عملشان بیانگر عدم ایمانشان به گفتارشان است.

ضمنا باید توجه داشت"غاوون"که از ماده"غی"گرفته شده به معنی هر گونه گمراهی نیست،بلکه به گفته"راغب"در"مفردات"،آن نوع جهل و گمراهی است که از فساد عقیده سرچشمه گیرد.

***3-در ذیل آیه فَمٰا لَنٰا مِنْ شٰافِعِینَ وَ لاٰ صَدِیقٍ حَمِیمٍ :(ما نه شفاعت- کنندگانی داریم و نه دوست پر محبتی)روایات متعددی نقل شده و در بعضی صریحا آمده است:

الشافعون الأئمه،و الصدیق من المؤمنین: "شافعان امامان هستند، و دوستان مؤمنانند" (2).

در حدیث دیگری از جابر بن عبد اللّٰه می خوانیم که از رسول خدا ص چنین شنیدم که می فرمود:ان الرجل یقول فی الجنه ما فعل صدیقی فلان، و صدیقه فی الجحیم،فیقول اللّٰه اخرجوا له صدیقه الی الجنه فیقول من بقی


 1) این روایات را نویسنده تفسیر نور الثقلین از"اصول کافی"و"تفسیر علی بن ابراهیم"و"محاسن برقی"نقل کرده است.
 2) "محاسن برقی"طبق نقل تفسیر نور الثقلین ذیل آیه مورد بحث.

فی النار فَمٰا لَنٰا مِنْ شٰافِعِینَ وَ لاٰ صَدِیقٍ حَمِیمٍ : "بعضی از بهشتیان می گویند چه بر سر دوست ما آمد،در حالی که دوستشان در جهنم است،خداوند برای اینکه قلب این مؤمن را شاد کند فرمان می دهد دوستش را از دوزخ خارج کنند و به بهشت بفرستند،اینجا است که باقی ماندگان در دوزخ می گویند وای بر ما که نه شفاعت کننده ای داریم نه دوست مهربانی!" (1).

بدیهی است نه شفاعت بدون معیار و ملاک است و نه تقاضا درباره دوستشان بیحساب،باید یک نوع پیوند و ارتباط معنوی در میان شفاعت کننده و شفاعت شونده وجود داشته تا این هدف تحقق یابد(شرح مفصل این موضوع را در بحث شفاعت در جلد اول تفسیر نمونه ذیل آیه 48 سوره بقره آورده ایم).

***


 1) "مجمع البیان"ذیل آیه مورد بحث.
برچسب‌ها: