آیات 17 تا 19

11:29 - 1397/04/13

سوره الفرقان (25): آیات 17 تا 19

اشاره

وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَ مٰا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ فَیَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبٰادِی هٰؤُلاٰءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا اَلسَّبِیلَ (17) قٰالُوا سُبْحٰانَکَ مٰا کٰانَ یَنْبَغِی لَنٰا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیٰاءَ وَ لٰکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آبٰاءَهُمْ حَتّٰی نَسُوا اَلذِّکْرَ وَ کٰانُوا قَوْماً بُوراً (18) فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِمٰا تَقُولُونَ فَمٰا تَسْتَطِیعُونَ صَرْفاً وَ لاٰ نَصْراً وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ نُذِقْهُ عَذٰاباً کَبِیراً (19)

ترجمه:

17-به خاطر بیاور روزی را که همه آنها و معبودانی را که غیر از خدا پرستش می کردند جمع می کند،و به آنها می گوید:آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید؟یا خود گمراه شدند؟ 18-آنها(در پاسخ)می گویند منزهی تو،برای ما شایسته نبود که غیر از تو اولیائی برگزینیم،ولی آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودی تا اینکه آنها(به جای شکر نعمت)یاد تو را فراموش کردند،و هلاک شدند.

19-(خداوند به آنها می گوید ببینید)این معبودان،شما در آنچه می گوئید تکذیب کردند اکنون قدرت ندارید عذاب الهی را بر طرف سازید یا از کسی یاری بطلبید، و هر کس از شما ظلم و ستم کند عذاب شدیدی به او می چشانیم!

تفسیر:

محاکمه معبودان و عابدان گمراه

از آنجا که در آیات گذشته،سخن از سرنوشت مؤمنان و مشرکان در قیامت و پاداش و کیفر این دو گروه بود،آیات مورد بحث همین موضوع را به شکل دیگری ادامه می دهد و سؤالی را که خداوند از معبودهای"مشرکان"در قیامت می کند همراه جواب آنها به عنوان یک هشدار بیان می فرماید:

نخست می گوید:"به یاد آور روزی را که خداوند همه آنها و معبودهایشان را که غیر از"اللّٰه"پرستش می کردند جمع و محشور می کند"( وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَ مٰا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ ).

و از آنها"سؤال می کند:آیا شما این بندگان مرا گمراه کردید یا خود آنها راه را گم کردند"؟!( فَیَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبٰادِی هٰؤُلاٰءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ ).

*** اما آنها در پاسخ"می گویند:منزهی تو ای پروردگار برای ما شایسته نبود که اولیائی غیر از تو برگزینیم"( قٰالُوا سُبْحٰانَکَ مٰا کٰانَ یَنْبَغِی لَنٰا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِکَ مِنْ أَوْلِیٰاءَ ).

نه تنها ما آنها را به سوی خود دعوت نکردیم،بلکه ما به ولایت و عبودیت تو معترف بودیم و غیر از تو را معبود برای خود و دیگران برنگزیدیم! علت انحراف آنها این بود که"آنان و پدرانشان را از نعمتها و مواهب دنیا برخوردار نمودی(آنان به جای اینکه شکر نعمتت را بجا آورند در شهوات و کامجوئیها فرو رفتند)تا یاد تو را فراموش کردند"( وَ لٰکِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آبٰاءَهُمْ حَتّٰی نَسُوا الذِّکْرَ ).

"و به همین دلیل فاسد شدند و هلاک گشتند"( وَ کٰانُوا قَوْماً بُوراً ).

*** در اینجا خداوند روی سخن را به مشرکان کرده،می گوید:"این معبودانتان شما را در آنچه می گوئید تکذیب کردند"(می گفتید:اینها شما را از راه منحرف کردند و به سوی عبادت خود دعوت نمودند در حالی که آنها گفته شما را دروغ می شمرند)( فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ بِمٰا تَقُولُونَ ).

و چون چنین است و خود مرتکب انحراف خویش بوده اید،"قدرت ندارید عذاب الهی را از خود بر طرف سازید و خویش را یاری کنید و یا از دیگران یاری بطلبید"( فَمٰا تَسْتَطِیعُونَ صَرْفاً وَ لاٰ نَصْراً ).

"و کسی که از شما ستم کند،عذاب شدید و بزرگی به او می چشانیم" ( وَ مَنْ یَظْلِمْ مِنْکُمْ نُذِقْهُ عَذٰاباً کَبِیراً ).

بدون شک"ظلم"مفهوم وسیعی دارد هر چند موضوع بحث در آیه"شرک" است که یکی از مصداقهای روشن ظلم می باشد،اما با این حال کلی بودن مفهوم آیه را از بین نمی برد.

جالب اینکه" مَنْ یَظْلِمْ "به صورت فعل مضارع آمده است و این نشان می دهد قسمت اول بحث اگر چه مربوط به گفتگوهای رستاخیز است،اما جمله اخیر خطابی است به آنها در دنیا،گویی همین که دلهای مشرکان بر اثر شنیدن "گفتگوهای عابدان و معبودان در قیامت"آماده اثرپذیری می شود سخن را از قیامت به دنیا کشانده و به آنها می گوید"هر کسی ظلم و ستمی انجام دهد او را شدیدا کیفر می دهیم" (1).

***


 1) این احتمال نیز وجود دارد که جمله اخیر نیز دنباله گفتگوی خداوند با مشرکان در قیامت باشد،و مضارع بودن فعل زیانی نمی رساند زیرا جمله" مَنْ یَظْلِمْ ..."به صورت یک قانون کلی(جمله شرطیه)ذکر شده و می دانیم افعال در جمله شرطیه،مفهوم زمانی خود را از دست می دهند و تنها ارتباط شرط و جزا در نظر است.

نکته ها:

اشاره
1-منظور از معبودها در اینجا کیانند؟

در پاسخ این سؤال دو تفسیر در میان مفسران معروف وجود دارد:

نخست اینکه منظور معبودهای انسانی(همچون مسیح)یا شیطانی(همچون جن)و یا"فرشتگان"است که هر کدام را گروهی از مشرکان برای پرستش انتخاب کرده بودند.

و از آنجا که آنها دارای عقل و شعور و ادراک هستند می توانند،مورد این بازپرسی قرار گیرند،و برای اتمام حجت و اثبات دروغ مشرکان که می گویند اینها ما را به عبادت خود دعوت کردند از آنها سؤال می شود آیا چنین سخنی صحیح است؟و آنها صریحا گفتار مشرکان را تکذیب می کنند! تفسیر دوم که جمعی از مفسران آن را ذکر کرده اند،این است که خداوند در آن روز نوعی از حیات و درک و شعور به"بتها"می بخشد به طوری که می توانند مورد بازپرسی قرار گیرند و پاسخ لازم را بدهند که خدایا ما اینها را گمراه نکردیم،بلکه آنها خودشان بر اثر غرق شدن در شهوات و غرور گمراه شدند.

این احتمال نیز وجود دارد که تمام معبودها را شامل بشود اعم از آنها که دارای عقل و شعورند و به زبان خود واقعیتها را می گویند،و معبودهایی که از عقل و شعور برخوردار نیستند و به زبانحال حقیقت را منعکس می سازند.

ولی قرائن موجود در آیه با تفسیر اول هماهنگتر است،چرا که فعلها و ضمیرها همه نشان می دهد که طرف صحبت صاحبان عقل و شعورند و این متناسب با معبودهایی همچون مسیح و فرشتگان و مانند آنها است.

بعلاوه از جمله فَقَدْ کَذَّبُوکُمْ (آنها شما را تکذیب کردند)چنین برمی آید که مشرکان قبلا ادعا نموده اند این معبودان ما را گمراه ساختند،و به سوی خویش دعوت کردند،و بعید است مشرکان این ادعا را در مورد بتهای سنگی و چوبی کرده باشند،زیرا خودشان-آن گونه که در داستان ابراهیم آمده-یقین داشتند که بتها سخن نمی گویند لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا هٰؤُلاٰءِ یَنْطِقُونَ (انبیاء-63).

در حالی که مثلا در مورد مسیح در آیه 116 سوره مائده می خوانیم أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّٰاسِ اتَّخِذُونِی وَ أُمِّی إِلٰهَیْنِ مِنْ دُونِ اللّٰهِ :"آیا تو،به مردم گفتی که من و مادرم را دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید"؟! و در هر حال مسلم است که ادعای مشرکان و بت پرستان،واهی و بی اساس بوده و آنان ایشان را به عبادت خود دعوت نکرده اند.

جالب اینکه معبودان در جواب نمی گویند:خدایا ما آنها را به عبادت خود دعوت نکردیم،بلکه می گویند:ما غیر از تو معبودی برای خود انتخاب ننمودیم،یعنی وقتی خود ما تنها تو را پرستش می کنیم بطریق اولی برای آنها دیگری را معرفی نکرده ایم بخصوص اینکه این سخن با جمله"سبحانک"(منزهی تو)و با جمله" مٰا کٰانَ یَنْبَغِی لَنٰا "(برای ما سزاوار نبود)همراه است که نهایت ادب و تاکید آنها را بر توحید روشن می سازد.

***

2-انگیزه انحراف از اصل توحید

قابل توجه اینکه معبودان،عامل اصلی انحراف این گروه مشرک را"زندگی مرفه"آنها می شمرند،و می گویند:خداوندا آنها و پدرانشان را از نعمتهای این زندگی برخوردار ساختی،و همین باعث فراموشکاری آنها شد،بجای اینکه بخشنده این نعمتها را بشناسند و به شکر و طاعتش پردازند در گرداب غفلت و غرور فرو رفتند،و تو و روز قیامت را به دست فراموشی سپردند.

و به راستی زندگی مرفه برای جمعیتی که ظرفیت کافی ندارند و پایه های ایمانشان سست است از یک سو"غرور آفرین"است،چرا که وقتی به نعمت فراوان

رسیدند خود را گم می کنند و خدا را فراموش می نمایند،حتی گاه فرعون وار کوس"انا اللّٰه"می کوبند! و از سویی دیگر این گونه افراد مایلند هر چه بیشتر آزاد باشند و هیچ محدودیتی در کامجویی از لذائذ در کارشان نباشد،و قید و بندهایی از قبیل حلال و حرام و مشروع و نامشروع آنها را از رسیدن به هدفهایشان منع نکند،و به این دلیل نمی خواهند در برابر قوانین و مقررات دینی سر تعظیم فرود آورند و روز حساب و جزا را بپذیرند.

هم اکنون نیز طرفداران آئین خدا و تعلیمات انبیا در میان مرفهین زیاد نیستند،و این مستضعفینند که طرفداران سرسخت و دوستان با وفاء ایثارگر دین و مذهبند.

البته این سخن در هر دو طرف استثناهایی دارد ولی اکثریت هر دو گروه چنانند که گفتیم.

ضمنا در آیه فوق تنها روی مرفه بودن زندگی خود آنها تکیه نشده،بلکه روی مرفه بودن زندگی نیاکان آنها نیز تکیه شده است،زیرا هنگامی که انسان از کودکی در ناز و نعمت پرورش یافت طبیعی است که میان خود و دیگران غالبا جدایی و امتیاز ببیند و به آسانی حاضر نباشد منافع مادی و زندگی مرفه خود را از دست بدهد.

در حالی که پایبند بودن به فرمان خدا و برنامه های مذهب نیاز به ایثار و گاهی هجرت و حتی جهاد و شهادت دارد،و گاه تن در دادن به انواع محرومیتها و تسلیم دشمن نشدن،و اینها اموری است که با مزاج مرفهین کمتر سازگار است مگر آنها که شخصیتشان فوق زندگی مادیشان است که اگر یک روز بود،شکر خدا می گویند و اگر نبود متزلزل و ناراحت نمی شوند،و به تعبیر دیگر آنها بر زندگی مادیشان حاکمند نه محکوم،امیرند نه اسیر!

ضمنا از این توضیح استفاده می شود که منظور از جمله نسوا الذکر،فراموش کردن یاد خدا است که در آیه 19 سوره حشر بجای آن" وَ لاٰ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّٰهَ "آمده است،و یا فراموش کردن روز قیامت و دادگاه عدل پروردگار آن چنان که در آیه 26 سوره ص آمده" لَهُمْ عَذٰابٌ شَدِیدٌ بِمٰا نَسُوا یَوْمَ الْحِسٰابِ ":

برای آنها عذاب شدیدی است بخاطر فراموش کردن روز حساب".

و یا فراموش کردن هر دو و همه برنامه های الهی.

***

3-واژه"بور"

"بور"از ماده"بوار"در اصل به معنی شدت کساد بودن چیزی است و چون شدت کسادی باعث فساد می شود چنان که در ضرب المثل عرب آمده"کسد حتی فسد"این کلمه به معنی فساد،و سپس هلاکت اطلاق شده است.

و از آنجا که زمین خالی از درخت و گل و گیاه در حقیقت فاسد و مرده است به آن"بائر"می گویند.

بنا بر این جمله کٰانُوا قَوْماً بُوراً اشاره به این است که این گروه بر اثر غرق شدن در زندگی مرفه مادی و فراموش کردن خدا و رستاخیز به فساد و هلاکت کشیده شدند و سرزمین دلشان همچون بیابانی خشک و بائر،از گلهای ملکات ارزشمند انسانی و میوه های فضیلت و حیات معنوی خالی گردید.

مطالعه حال ملتهایی که امروز در ناز و نعمت غرقند و از خدا و خلق بی- خبرند عمق معنی این آیه را روشنتر می سازد که چگونه در دریای فساد اخلاقی غرق شده اند و چگونه فضائل انسانی از سرزمین بایر وجودشان برچیده شده است (1).

***


 1) واژه"بور"را بعضی مصدر می دانند که گاه به معنی اسم فاعل به کار می رود و مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مؤنث در آن یکسانست و بعضی آن را جمع"بائر"شمرده اند.
برچسب‌ها: